تا عشق و رندیست بعالم شعار ما
نام است ننگ و کسوت عقلست عار ما
ما ساکنان خطه عشقیم از ازل
شاه و وزیر و شحنه ندارد دیار ما
ما را بشیخ و واعظ این شهر کار نیست
جز رند می گسار نیاید بکار ما
سجاده رفت و خرقه و سبحه برهن می
بی اعتباریست کنون اعتبار ما
پوشیده ایم کسوت مهر تو چون خلیل
هر جا که آتشیست بود لاله زار ما
ضحاک ماست لعل لب نوشخند تو
بر دوشت آن دو عقرب جرارمار ما
در زیر بار غم همه چون بختیان مست
در دست عشق تست زمام مهار ما
تا عشق شد بملک درون صاحب اختیار
ناچار شد زدست برون اختیار ما
روز و شبان بیاد رخ و زلف تو گذشت
بیماه و مهر آمده لیل و نهار ما
پرورده است ریشه ما زآبشار خم
چون نخل طور میوه دهد شاخسار ما
از جم مگیر خاتم زنهار زینهار
آشفته دست حق چو دهد زینهار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و حال و هوای عاشقانه اشاره دارد. شاعر خود را از ساکنان دیار عشق میداند و به این نکته تأکید میکند که در این عالم هیچ مقام و منصبی برای او و یارانش مهم نیست. آنها به دنبال رندی و عشق هستند و نیازی به نصیحتگران و مواعظ ندارد. در عوض، آنها به عشق و احساست بسیار وابستهاند و زندگیشان با یاد معشوق سپری میشود. شاعر به حرمت عشق و زیبایی با واژههایی مثل آتش و لاله، اهمیت عشق را میسنجد و از عواطف عمیق خود سخن میگوید. در نهایت، او بر این باور است که عشق به آنها اختیار و تسلط بخشیده و زندگی را برایشان معنا کرده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و بازیگوشی در دنیاست، ما معروف و شناختهشدهایم؛ اما برعکس، نام و نشان ما در عقل و در پندارهای جدی، ننگ و شرمندگی است.
هوش مصنوعی: ما در سرزمین عشق زندگی میکنیم و از ابتدا هیچ سلطانی، وزیری یا فرمانداری در این دیار وجود ندارد.
هوش مصنوعی: ما به کار حرفهای شیخ و واعظ این شهر نیستیم؛ تنها معاشرت رندان و مینوشان برای ما ارزش دارد.
هوش مصنوعی: سجاده (فرش نماز) و خرقه (پوشش صوفیانه) و سبحه (دستبند ذکر) دیگر اهمیت ندارند. اکنون ارزش و اعتبار ما از چیزهای ظاهری فراتر رفته است.
هوش مصنوعی: ما عشق تو را مثل ابراهیم (خلیل) به تن کردهایم و هر جا که آتش وجود دارد، گلهای ما در آنجا شکوفا میشوند.
هوش مصنوعی: ما به مانند ضحاک، در چهره زیبای تو، گنجینهای از لبان شیرین و خندان را مشاهده میکنیم که همچون دو مار بزرگ و خطرناک، ما را به خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: همه ما در زیر بار غم مانند کسانی که مست هستند، در اختیار عشق تو قرار داریم و تو رهبری و کنترل زندگی ما را در دست داری.
هوش مصنوعی: وقتی عشق به مقام تسلط در دل رسید، ما ناچار شدیم که اختیار خود را از دست بدهیم و دیگر در دست خود نباشیم.
هوش مصنوعی: روز و شب به یاد چهره و موهایت گذشت، بیماه و خورشید، شب و روزهای ما آمده و رفته است.
هوش مصنوعی: ریشههای ما از آبشاری پرورش یافتهاند و مانند درخت نخل طور، شاخههای ما میوهدهنده هستند.
هوش مصنوعی: از جم، یعنی از پادشاهی که در گذشته بوده، نباید خاتم (نماد سلطنت) را بگیری. زینهار، یعنی به شدت مواظب باش. اگر دست حق به تو چیز آشفتهای بدهد، باید ما را نجات بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.