ای باد صبحدم چه خبر از نگار ما
چونست حال آن صنم گلعذار ما
باشد عنایتش به سوی خستگان هجر
یا دارد او فراغتی از روزگار ما
بربود دل ز دستم و درپای غم فکند
رحمی نکرد بر دل مسکین زار ما
از من بگو به یار ستمگر که بیش از این
در آب و آتشیم، مده انتظار ما
کاشانه ی دلم ز جمال تو روشن است
شمع میان جمع تویی در دیار ما
ماییم سر نهاده به پای غمت مدام
شادان نشسته سرو قدت در کنار ما
خوش بود با وصال توام روزگار دل
بربود روزگار تو را از کنار ما
مخمور باده ی لب لعلم چه کم شود
گر بشکنی ز نرگس مستت خمار ما
من خاک راه عشق تو گشتم ز جان و دل
بر خاطر تو گر ننشیند غبار ما
ما شیرگیر باده به یاد لبش شدیم
با چشم آهوانه بگشت او شکار ما
قلبیم راستی به غم عشق در جهان
مشکن ز روی لطف خدا را عیار ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به باد صبحگاهی خطاب میکند و از حال محبوبش میپرسد. او نگران است که آیا محبوب به خستگان عشق توجه دارد یا نه. شاعر از درد و رنج خود میگوید و از محبوب میخواهد که دیگر او را در انتظار نگذارد. دل او به عشق محبوب روشن است و او به عشق و غم آن زندگی میکند. شاعر آرزو میکند که ای کاش روزگار با وصال محبوب همراه بود و از غم دوری رنج نمیبرد. او در نهایت به عشق و دلبستگی خود اشاره کرده و میگوید که عشقش او را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، چه خبر از معشوق ما دارم؟ حال و روز آن زیبا روی گلی شکل چگونه است؟
هوش مصنوعی: شاید او به بیچارگان دلتنگی توجه کند، یا اینکه از مشکلات زمانه ما فارغ است.
هوش مصنوعی: دل من را از من گرفت و به درد و غم سپرد، هیچ رحم و مروتی به دل بیچارهام نکرد.
هوش مصنوعی: به محبوب بیرحم بگو که بیشتر از این در وضعیت سخت و دردناک ما را معطل نکند.
هوش مصنوعی: دل من با زیبایی تو روشن و پرنور است و تو مانند شمعی هستی که در میان جمعیت در دیار ما میدرخشی.
هوش مصنوعی: ما همیشه در کنار غم تو هستیم و سر بر پای آن نهادهایم، در حالی که تو با قامت بلند و زیبا همیشه شاداب و خوشهوا در کنار ما قرار داری.
هوش مصنوعی: زندگی با وجود تو برایم خوشایند بود و روزگار به خاطر عشق تو، دل مرا ربود؛ اما اکنون روزگار تو را از کنار من دور کرده است.
هوش مصنوعی: اگر از نرگس مستت باده بنوشم و آن را بشکنم، آیا کمکی به علم و معرفت میکند یا نه؟ در واقع حسرت ناشی از عشق تو که مرا مست کرده، از بین نمیرود.
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را فدای عشق تو کردهام و اگر غبار وجود من بر خاطر تو ننشیند، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: ما برای یادآوری لب های او، شراب نوشیدیم و با چشمانی مانند آهوان، او به شکار ما تبدیل شد.
هوش مصنوعی: دل ما را با عشق، به درد نیاندازید. هرگز از روی مهربانی خدا، ارزش ما کم نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جانا به جان رسید ز عشق تو کار ما
دردا که نیستت خبر از روزگار ما
در کار تو ز دست زمانه غمی شدم
ای چون زمانه بد، نظری کن به کار ما
بر آسمان رسد ز فراق تو هر شبی
[...]
آنها که بوده اند ز دل دوستدار ما
در نیک و بد موافق و انده گسار ما
وان جمع دوستان و عزیزان که بود خوش
زایشان همیشه عیش دل روزگار ما
رفتند از این زمانه بد عهد زیر خاک
[...]
آمد بهار خرم آمد نگار ما
چون صد هزار تنگ شکر در کنار ما
آمد مهی که مجلس جان زو منورست
تا بشکند ز باده گلگون خمار ما
شاد آمدی بیا و ملوکانه آمدی
[...]
یارب به آب این مژه اشکبار ما
کان سرو ناز را، بنشان در کنار ما
از ما غبار اگر چه بر انگیخت، درد او
گردی به دامنش مرساد، از غبار ما
ای دل درین دیار، نشان و نام جوی
[...]
بشکست چشم مست تو جانا خمار ما
بربود زلف شست تو از دل قرار ما
از آه بی دلان که برآرند صبحدم
آشفته گشت زلف تو چون روزگار ما
دایم خیال قدّ تو در دیده ی منست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.