روزگاریست که کاری عجبم آمده پیش
من دوان از پی دل زپی دلبر خویش
شوق آن سیب زنخدان بگلو گشته گره
همچو طفلی که خورد لقمه ای از حوصله بیش
عاشقان راست بکف گنج زر از بهر نثار
من بیمایه زخجلت فکنم سر در پیش
یاد زلفت بضمیر است چه حاجت به عبیر
در ره باد بر آتش بنهم من دل ریش
من و خاموش نشستن بشب وصل عجب
نبود خاموش اگر گنج بیابد درویش
زاهد و کسوت میخواره نگنجد با هم
عشق با خرقه سالوس نچسبد بسریش
کفر زلفت نه همین رونق اسلام شکست
کافران نیز گذشته زسر ملت خویش
ای شبان چیست تو را چاره پی حفظ گله
زاهد گرگ صفت پوشد اگر خرقه میش
من و در عشق تو اندیشه زشنعت حاشا
عاشقان بیم ندارند زبیگانه و خویش
دل من زخمی زلف تو و میرد ناچار
گر کسی را بزند عقرب جراره به نیش
در علاج دل آشفته مبر رنج طبیب
درد عشقست برو چاره دیگر اندیش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عاشقانههای عمیق است که به احساسات و چالشهای عشق و دلدادگی اشاره دارد. شاعر از شور و شوقش برای معشوق میگوید و به تصاویری از عشق و عواطف انسانی اشاره میکند. او در جستجوی دلبر خود، شوق و اشتیاقی عمیق را تجربه میکند و احساس میکند که در عشق، چیزهایی از قبیل زهد و ریا در تضاد هستند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که عشق واقعی فراتر از قید و بندهای اجتماعی و مذهبی است و درد دلش را درمانکردنی نمیبیند جز با عشق. او تأکید میکند که در عشق نباید نگران بیگانگان یا آشنایان بود و اصل عشق فراتر از درد و رنج است.
هوش مصنوعی: در این روزگار، اتفاق عجیبی برایم افتاده است؛ به سرعت دلم را دنبال معشوقهام میدوانم.
هوش مصنوعی: شوق و علاقه به آن سیب که در گردن زنخدان است، مانند گرهای شده که وقتی کودک لقمهای بیشتر از حد خود میخورد، به وجود میآید.
هوش مصنوعی: عاشقان برای من، مانند گنجی گرانبها هستند که با دستهای خود آن را به من هدیه میدهند. اما من به خاطر شرمم، سرم را پایین میاندازم و نمیتوانم به این هدیه ارزشمند افتخار کنم.
هوش مصنوعی: یاد زلفت در ذهنم هست و نیازی به عطر نیست. من دل شکستهام را بر روی آتش میگذارم.
هوش مصنوعی: نشستن در سکوت و خاموشی در شب ارتباط چیز عجیبی نیست، زیرا اگر یک درویش گنجی پیدا کند، طبیعی است که سکوت کند و از شادی اش چیزی نگوید.
هوش مصنوعی: زاهد و کسی که لباس زهد بر تن دارد، نمیتواند با میخوارگی همنشین شود. عشق واقعی و خلوص، در کنار ظاهر مذهبی و نفاق نمیگنجد.
هوش مصنوعی: زلفهای تو نه تنها نشانههای زیبایی بلکه باعث تزلزل و اختلال در اصول اعتقادات نیز شده است؛ حتی بیدینان هم از اصول خود فاصله گرفتهاند.
هوش مصنوعی: ای شبان، چه تدبیری داری برای حفاظت از گلهات؟ فراموش نکن که زاهدانی که مانند گرگها هستند، میتوانند در چهرههای مصلح ظاهر شوند، حتی اگر در عوض لباس میش بپوشند.
هوش مصنوعی: من و تو در عشق هم، فکر میکنیم که این احساس را هیچ چیز نمیتواند تحت تأثیر قرار دهد. عاشقان هیچ ترسی از دیگران، چه بیگانه و چه آشنا، ندارند.
هوش مصنوعی: دل من از زلف تو جریحهدار است، و اگر کسی عقرب بخواهد به کسی نیش بزند، چارهای جز تحمل آن ندارد.
هوش مصنوعی: اگر دلی آشفته و ناآرام داری، به درمانهای طبیبی اعتماد نکن، زیرا درد عشق است. بهتر است به دنبال راهحل دیگری بگردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا تو آن خیش ببستی به سر اندر، پسرا
بر دلم گشت فزون از عدد ریشهش ریش
ماهرویا، به سر خویش، تو آن خیش مبند
نشنیدی که کند ماه تبه جامهٔ خیش ؟
رزبان تاختنی کرد به شهر از رز خویش
در رز بست به زنجیر و به قفل از پس و پیش
بود یک هفته به نزدیکی بیگانه و خویش
ز آرزوی بچهٔ رز، دل او خسته و ریش
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش
وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال
روشن و شاد به دیدار ولینعمت خویش
صدر اسلام عمادالدینْ بوبکر که هست
[...]
گردن افراشتهام بر فلک از طالع خویش
کاین منم با تو گرفته ره صحرا در پیش
عمرها بودهام اندر طلبت چاره کنان
سالها گشتهام از دست تو دستان اندیش
پایم امروز فرورفت به گنجینه کام
[...]
اشتیاقی به مرادی نفروشد درویش
ور بود تشنه جگر چشمهٔ حیوان در پیش
لذت آب ز سیراب نباید پرسید
این سخن خوش بود از تشنه جیحون اندیش
ذوق آن حال کسی راست که از نوش وصال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.