گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

شب قدر است این یا صبح نوروز

که کوکب سعد گشت و بخت فیروز

نباشد در شب قدر این سعادت

ندارد این صباحت صبح نوروز

بشیر از مصر می‌آرد بشارت

که کنعان نور دیگر دارد امروز

ز نو آتشکده از پارس برخاست

بشارت بر به پیر آتش‌افروز

دل ار نالد شبی در دام زلفت

نگیری خرده از مرغ نوآموز

سلامت بگذر ای زاهد سلامت

چه می‌خواهی ز عشق عافیت‌سوز

بگیرم گوش از گفتار ناصح

اگر گوید ز خوبان دیده بردوز

رسید آن برق عالم‌سوز از راه

برو چندان که خواهی خرمن اندوز

نورزی غیر عشق آل طه

طریق عشق زآشفته بیاموز

 
 
 
باباطاهر

بوره بلبل بنالیم از سر سوز

بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی

مو از بهر دل‌آرامم شو و روز

مولانا

اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز

اوزن یلداسنا بو در قلاوز

چپانی برک دت قر تن اکشدر

اشیت بندن قراقوزیم قراقوز

اگر ططسن اگر رومین وگر ترک

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه