گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

روزگاری‌ست که ارباب ریا معتبرند

اهل تزویر بر اصحاب صفا مفتخرند

بی‌بصر بوالهوسان بس که شده محرم راز

همه در سرزنش و شنعت اهل نظرند

موی‌سان عاشق صادق پی دلجویی دوست

کام‌جویان ز میان دست هوس در کمرند

خفتگان را زده سر کوکب طالب ز افق

شب‌نشینان هواخواه ستاره شمرند

نوبت بال‌فشانی همه با مرغ شب است

آه از این قوم در این دور که صاحب‌نظرند

جام اغیار لبالب ز می وصل نگار

خیل عشاق همه خسته و خونین‌جگرند

بس که بیگانه فراوان شده در کشور عشق

آشنایان وفاپیشه به فکر سفرند

هرکجا سر بنهی پای نهندت بر سر

گویی این طایفه مردن نه ز جنس بشرند

هرکجا مال کنی بذل پی جان تواند

تو به آنان که دهی نفع تو را بر ضررند

یک جهان خیل منافق شده در شهری جمع

اولیای تو همانا که به ملک دگرند

دست آشفته بگیر ای که تویی دست خدا

کاین حریفان دغل جمله مطیع عمرند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصرخسرو

این رقیبان که بر این گنبد پیروزه درند

گرچه زیرند گهی جمله، همیشه زبرند

گر رقیبان به بصر تیز بوند از بر ما

این رقیبان سماوی همه یکسر بصرند

نامشان زی تو ستاره است ولیکن سوی من

[...]

منوچهری

بچگان ما مانندهٔ شمس و قمرند

زانکه همصورت و همسیرت هر دو پدرند

تابناکند ازیرا که دو علوی گهرند

بچگان آن بنسبتر که ازین باب گرند

مجیرالدین بیلقانی

ساقیا باده بده تا طرب از سر گیرند

پیش کاین تاج مه از تارک شب برگیرند

شاهدان شمع ز کاشانه برون اندازند

قدسیان مشعله هفت فلک درگیرند

نیکوان پرده بر انداخته در رقص آیند

[...]

ادیب صابر

آمد آن فصل که در وی همه جز مل نخورند

و آمد آن روز که مرغان همه جز گل نچرند

دلبران بوسه به عشاق دراین فصل دهند

بیدلان پرده اندیشه در این فصل درند

گل و لاله چو رخ و عراض معشوق شدند

[...]

سعدی

دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند

یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

نظر آنان که نکردند در این مشتی خاک

الحق انصاف توان داد که صاحبنظرند

عارفان هر چه ثباتی و بقایی نکند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه