گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

رقیب دعوی عامی بصحن بستان کرد

ولی ببوی گلی خود هزار دستان کرد

گرفت وعده زدشمن بشوق مقدم دوست

هوای گل نظرش وقف خار بستان کرد

زتیز هوشی اهل نظر نداشت خبر

عبث به بیهده یک عمر صرف مهمان کرد

فکند دامی وز اطراف دام دانه بریخت

فتاد باد بدستش زدانه خسران کرد

بکیش اهل طرقت نبود خدعه حلال

مگر بشیوه زهاد و غیر عنوان کرد

فریب نفس مخور گر تو آدمی هشدار

که آنچه کرد بانسان فریب شیطان کرد

بآن طمع که سر زلف تو بچنگ آرد

خیال خام وی آشفته را پریشان کرد

تو را چه کار که تو مدح خوان مولائی

هر آنچه کرد خطا با علی عمران کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

امیر غازی محمود رای میدان کرد

نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد

زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد

چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد

فلک ز ترس فراموش کرد دوران را

[...]

سید حسن غزنوی

خدای عز و جل با خدایگان آن کرد

که هرگز آنرا والله شکر نتوان کرد

مقر دولت باقیش قطب گردون ساخت

حضیض همت عالیش اوج کیوان کرد

گذار دیده او را بصیرت دل داد

[...]

ابن یمین

نظام دولت و دین آنکه عدل شامل او

زمانه را بخوشی همچو باغ رضوان کرد

عمارت کرم اندر جهان اساس نهاد

بنای بخل بکلی خراب و ویران کرد

مگر بدرگه عالیش آگهی نرسید

[...]

عبید زاکانی

خدای تا خم این برکشیده ایوان کرد

در او نشیمن ناهید تیر و کیوان کرد

به دست قدرت چوگان حکم و گوی سپهر

میان عرصهٔ میدان صنع گردان کرد

نشاند شعلهٔ خورشید در خزانهٔ شب

[...]

هلالی جغتایی

نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد

فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد

ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود

غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد

بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه