گنجور

 
ابن یمین

نظام دولت و دین آنکه عدل شامل او

زمانه را بخوشی همچو باغ رضوان کرد

عمارت کرم اندر جهان اساس نهاد

بنای بخل بکلی خراب و ویران کرد

مگر بدرگه عالیش آگهی نرسید

از آنچ در حق من پیشوای دیوان کرد

چه کرده بود ز خست علی شمس الدین

بجز نزاع که با اهل فضل در نان کرد

همان مضایقه درنان که با من او کردی

وزیر نایب دیوان بعینه آن کرد

گر آن پسند نبود از علی شمس الدین

پس اقتدا بچنان کار زشت نتوان کرد

اگر تو ابن یمین را وظیفه‌ای ندهی

ضرورتش سفری باید از خراسان کرد