نظام دولت و دین آنکه عدل شامل او
زمانه را بخوشی همچو باغ رضوان کرد
عمارت کرم اندر جهان اساس نهاد
بنای بخل بکلی خراب و ویران کرد
مگر بدرگه عالیش آگهی نرسید
از آنچ در حق من پیشوای دیوان کرد
چه کرده بود ز خست علی شمس الدین
بجز نزاع که با اهل فضل در نان کرد
همان مضایقه درنان که با من او کردی
وزیر نایب دیوان بعینه آن کرد
گر آن پسند نبود از علی شمس الدین
پس اقتدا بچنان کار زشت نتوان کرد
اگر تو ابن یمین را وظیفهای ندهی
ضرورتش سفری باید از خراسان کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره نظام سیاسی و مذهبی است که به عدالت و خوشبختی در جامعه اشاره دارد. شاعر به توصیف حسن عملکرد این نظام میپردازد که موجب خرمی و آبادانی در دنیا شده و از بخل و فساد جلوگیری کرده است. او همچنین به رفتار ناپسند علی شمسالدین اشاره میکند و از تضییع حقوقش در زمینه معیشت میگوید، به ویژه در زمینه نان و کمبود منابع. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که اگر به او (ابن یمین) تجربهای داده نشود، مجبور خواهد شد از خراسان سفر کند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع میپردازد که اگر نظام حکومت و دین بر پایه عدالت استوار باشد، جامعهای خوشبخت و آباد همچون باغی زیبا و پر بار به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وجود کرم، بنیانگذار ساختارهای دنیا است و بخل بهکلی این بنا را خراب و ویران کرده است.
هوش مصنوعی: آیا به مقام بلندش خبر نرسید که در مورد من چه کارهایی پیشوای دیوان کرده است؟
هوش مصنوعی: علی شمس الدین جز دعوا و جدل با اهل علم و فضل در مورد نان چه کار دیگری کرده بود؟
هوش مصنوعی: او همانطور که در مورد نان با من تنگنظری کرد، در مقام وزیر و نایب دیوان نیز دقیقا همان رفتار را تکرار کرد.
هوش مصنوعی: اگر رفتار علی شمس الدین مورد پسند نیست، پس پیروی از چنین رفتار زشتی امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: اگر برای ابن یمین مسئولیتی تعیین نکنی، او ناچار است که سفری از خراسان به مقصدی دیگر انجام دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیر غازی محمود رای میدان کرد
نشاط مرکب میمون و گوی و چوگان کرد
زمین میدان بر اوج چرخ فخر آورد
چو شاه گیتی رای نشاط میدان کرد
فلک ز ترس فراموش کرد دوران را
[...]
خدای عز و جل با خدایگان آن کرد
که هرگز آنرا والله شکر نتوان کرد
مقر دولت باقیش قطب گردون ساخت
حضیض همت عالیش اوج کیوان کرد
گذار دیده او را بصیرت دل داد
[...]
خدای تا خم این برکشیده ایوان کرد
در او نشیمن ناهید تیر و کیوان کرد
به دست قدرت چوگان حکم و گوی سپهر
میان عرصهٔ میدان صنع گردان کرد
نشاند شعلهٔ خورشید در خزانهٔ شب
[...]
نمی توان بتو شرح بلای هجران کرد
فتاده ام ببلایی، که شرح نتوان کرد
ز روزگار مرا خود همیشه دردی بود
غم تو آمد و آن را هزار چندان کرد
بلای هجر تو مشکل بود، خوش آن بیدل
[...]
بعهد جور تو دل ترک آه و افغان کرد
بجرم بی اثری ناله را بزندان کرد
درون سینه بذوقی نشست ناوک او
که ناله را ز برون آمدن پشیمان کرد
بهوش باش دلا آه شعله ناک مکش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.