گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

خضر گر خوش زندگانی می‌کند

زندگانی جاودانی می‌کند

گر ببیند ساعد و تیغ تو را

کی به کشتن سرگرانی می‌کند

غمزه تو در نگاهش مضمر است

دلبری کاو دلستانی می‌کند

از دل سنگین تو دارد نشان

گر بتی نامهربانی می‌کند

روز و شب با کودکان هم‌بازیم

پیر چل‌ساله جوانی می‌کند

مصحف عشق است باغ چهره‌ات

خط سبزت ترجمانی می‌کند

گر غباری خیزدت از آستان

بر ثریا آسمانی می‌کند

پیش قدر تو قضا و هم قدر

لابه‌ای از ناتوانی می‌کند