خضر گر خوش زندگانی میکند
زندگانی جاودانی میکند
گر ببیند ساعد و تیغ تو را
کی به کشتن سرگرانی میکند
غمزه تو در نگاهش مضمر است
دلبری کاو دلستانی میکند
از دل سنگین تو دارد نشان
گر بتی نامهربانی میکند
روز و شب با کودکان همبازیم
پیر چلساله جوانی میکند
مصحف عشق است باغ چهرهات
خط سبزت ترجمانی میکند
گر غباری خیزدت از آستان
بر ثریا آسمانی میکند
پیش قدر تو قضا و هم قدر
لابهای از ناتوانی میکند