چند غواص بری گوهر عمانی را
طلب از شط قدح جوهر رمانی را
نقش روی تو به چین برده مبرهن کردم
تا که بر صفحه شکستم قلم مانی را
به نگه راز درون مردم چشمت دانست
این سیه از که بیاموخت زباندانی را
زاهد شهر از آن مجتنب آمد ز شراب
که محک آمد می جوهر انسانی را
عندلیبی که به گلزار و به گل نغمهسراست
از گل روی تو آموخت نواخوانی را
موج دریا ببرد طالب گوهر به شعف
بخرد طالب جانان خطر جانی را
قرص خور را برباید ز سر خوانِ فلک
چند درویش خورد انده بینانی را
عندلیبا تو چو آشفته گل باقی جوی
بیهده یار چه خوانی تو گل فانی را
علم نصر من الله بکش از نام علی
تا بسوزی ز شرر رایت عثمانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و احساسات عمیق اشاره دارد. شاعر به توصیف جواهرات و گوهرهایی میپردازد که غواصان در آبها جستجو میکنند. او از زیبایی معشوقهاش سخن میگوید و میخواهد نقشی از او را بر کاغذ بزند. همچنین به عمق چشمها و رازهای درون آنها اشاره میکند. زاهد شهر به خاطر درک اشرافیت انسانی از شراب خودداری میکند. شاعر از عشق و سرنوشت انسانها صحبت میکند و به این نکته میپردازد که زندگی پر از چالشهاست. در نهایت، او به اهمیت شناخت علم و مقام علی (ع) اشاره میکند و اینکه باید از آن بهرهمند شد. شعر به زیبایی تضادهای انسانی و عشق و ایثار را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تعداد زیادی غواص، برای به دست آوردن گوهر عمانی، از دریا به جستجوی جواهر رمانی میپردازند.
هوش مصنوعی: تصویر زیبای چهرهات را به وضوح به دیگران نشان دادم، تا اینکه با قلم خود بر صفحهای، هنر مانی را شکست دادم.
هوش مصنوعی: با نگاه کردن به چشمهای تو، رازهای درون مردم را فهمیدم. این شگفتی را از کسی آموختم که به خوبی زبان و دانایی را میشناخت.
هوش مصنوعی: زاهد شهر از شراب دوری گزیده است، زیرا میداند که نوشیدن آن جوهر انسانی را آزمایش میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغ و در میان گلها آواز میخواند، نغمهخوانی را از زیبایی چهره تو یاد گرفته است.
هوش مصنوعی: موج دریا، کسی را که در پی یافتن جواهر است، به خود میبرد. در عین حال، شخصی که در جستجوی معشوق است، از خطرات جان خود نیز بیباک است.
هوش مصنوعی: اگر روزی از سفره آسمان لقمهای به کسی برسد، چند درویش در حسرت نانی باقی میمانند.
هوش مصنوعی: ای بلبل، تو مانند گلی پژمرده در جستجوی بیهودهای؛ عشق را چه معنایی برای گلهای فانی میتوانی بیان کنی؟
هوش مصنوعی: به کمک علم و دانش و به یاری خدا، نام علی را به عرصه بکش تا آتش دشمنی و شرارت را که نماد عثمانی است، خاموش کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بده آن راحِ روانپرورِ ریحانی را
که به کاشانه کشیم آن بتِ روحانی را
من به دیوانگی ار فاش شدم معذورم
کان پری صید کند دیو سلیمانی را
سر به پای فَرَسَش درفکنم همچون گوی
[...]
گریه از دل نبرد کلفت روحانی را
عرق شرم نشوید خط پیشانی را
لنگر درد به فریاد دل ما نرسید
تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را؟
دل آگاه ز تحریک هوا آسوده است
[...]
عیش داند دل سرگشته پریشانی را
ناخدا باد بودکشتی توفانی را
اشک در غمکدهٔ دیده ندارد قیمت
از بن چاه برآر این مهکنعانی را
عشق نبود به عمارتگری عقل شریک
[...]
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
[...]
بنده ی خاک درم عالم ربانی را
قبله ی اهل نظر کامل کرمانی را
به تماشاگه ی جان پی نبری با همه نور
تا ز تن برندری پرده ی ظلمانی را
شیخ اسلام برافراخت چو خود رایت کفر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.