بده آن راحِ روانپرورِ ریحانی را
که به کاشانه کشیم آن بتِ روحانی را
من به دیوانگی ار فاش شدم معذورم
کان پری صید کند دیو سلیمانی را
سر به پای فَرَسَش درفکنم همچون گوی
چون برین درکشد آن ابلق چوگانی را
برو ای خواجه اگر زانک به صد جان عزیز
میفروشند بخر یوسف کنعانی را
گر تو انکار کنی مستی ما را چه عجب
کافران کفر شمارند مسلمانی را
ابر چشمم چو شود سیلفشان از لاله
کوه در دوش کشد جامهٔ بارانی را
کام درویش جز این نیست که بر وِفقِ مُراد
باز بیند عَلَمِ دولتِ سلطانی را
چشم خواجو چو سر طبلهٔ دُر بگشاید
از حیا آب کند گوهر عمّانی را
دل این سوخته بربود و به دربان گوید
که بران از درم آن شاعر کرمانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گریه از دل نبرد کلفت روحانی را
عرق شرم نشوید خط پیشانی را
لنگر درد به فریاد دل ما نرسید
تا که تسکین دهد این کشتی طوفانی را؟
دل آگاه ز تحریک هوا آسوده است
[...]
عیش داند دل سرگشته پریشانی را
ناخدا باد بودکشتی توفانی را
اشک در غمکدهٔ دیده ندارد قیمت
از بن چاه برآر این مهکنعانی را
عشق نبود به عمارتگری عقل شریک
[...]
عشقت آمیخت به دل درد فراوانی را
ریخت در پیرهنم، خار بیابانی را
نام پروانه مکن یاد که نسبت نبود
با من سوخته دل، سوخته دامانی را
هرچه خواهی بکن، از دوری دیدار مگو
[...]
چند غواص بری گوهر عمانی را
طلب از شط قدح جوهر رمانی را
نقش روی تو به چین برده مبرهن کردم
تا که بر صفحه شکستم قلم مانی را
به نگه راز درون مردم چشمت دانست
[...]
بنده ی خاک درم عالم ربانی را
قبله ی اهل نظر کامل کرمانی را
به تماشاگه ی جان پی نبری با همه نور
تا ز تن برندری پرده ی ظلمانی را
شیخ اسلام برافراخت چو خود رایت کفر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.