گر فهم کند طوطی شیرین سخنش را
بر تنک شکر نیک گزیند دهنش را
آن لب که در او هیچ مجال سخنی نیست
کس را چه دهن تا که بگوید سخنش را
ترسم که کند رنجه تنش را ورق گل
از نکهت گل گر بکند پیرهنش را
از سلطنت مصر کند میل تک چاه
یوسف نگرد باز چو چاه ذقنش را
آئی چه مسیح ار بسر خاک شهیدان
از شوق تو مرده بدراند کفنش را
شیرین که دریدی شکم از خنجر خسرو
میخواست ملاقات کند کوهکنش را
از نی شکر آرد بهوای لب نوشت
آشفته به بین خامه شکر شکنش را
نخلش ندهد بار بجز میوه مدحت
کز مهر تو داد آب همه بیخ و بنش را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.