هر که دل در خم آنزلف پریشان دارد
داند آنحال که گو در خم چوگان دارد
چشم من دیده منجم بشب هجر و بگفت
نظری هست در این خانه که باران دارد
میزند خون دلم موج همی بر سر موج
قلزم دیده ام امشب سر طوفان دارد
آورد موج سرشکم در خونین بکنار
کی چنین لؤلؤ مرجان کون عمان دارد
ایمن از آفت اهریمن خط کی ماند
خاتم لعل تو گر نقش سلیمان دارد
اگر آن پنجه سیمین و کمند گیسوست
دست بربسته دو صد رستم دستان دارد
مرغ روح است پرافشان بهوای قد تو
گرد سرو چمن از فاخته افغان دارد
دردمند غم عشقیم طبیبا بگذر
این نه دردیست که پنداری درمان دارد
هست بیشک خبر از سینه صد چاک منش
هر که اندر نظر آن چاک گریبان دارد
چشم تو منظر زیبای تو در آینه دید
خبر از حالت آشفته حیران دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لشکری یار من امروز سر آن دارد
که دلم همچو سر زلف پریشان دارد
لؤلؤ چشم مرا کرد به رنگ لاله
آنکه از لاله و لؤلؤ لب دندان دارد
چون سکندر ز سفر هیچ نمی آساید
[...]
هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد
جان کشد پیش لب لعل تو گر جان دارد
شکر و پستهٔ خندان تو میدانی چیست
چشم سوزن که درو چشمهٔ حیوان دارد
هرکه را پستهٔ خندان تو از دیده بشد
[...]
چشم من خنده شیرین تو گریان دارد
دل من را لب پر شور تو بریان دارد
خاطرم میل کند با تو و پیدا نکند
سینه ام درد و غمت دارد و پنهان دارد
کس ندارد به جهان آنچه تو داری در حسن
[...]
میزند خوش نفس باد صبا جان دارد
باد گویی نفسی از دم جانان دارد
هم عفی الله غم عشق تو که از آه چو برق
مجلس تیرهٔ ما شمع شبستان دارد
باد در زلف تو میپیچد از آن دربان است
[...]
دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد
جانم از مسکن تن روی بجانان دارد
بهمه حال ز جانان نشکیبد جانم
جان زجان آمدو هم روی بدان جان دارد
دل بیچاره خرابست که گفتند :فلان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.