گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

اگر آه مرا اندر شب هجران اثر باشد

کفایت خرمن کون و مکان را یک شرر باشد

ندیدی حالت یعقوب و حسن ماه کنعان را

جفاکار است و زیبارو اگر چه خود پسر باشد

دهان بگشا و حرف قتل عاشق در میان آور

که تا معلوم گردد کت دهان هست و کمر باشد

قدت را سرو گفتم لیک حیرانم که در بستان

ثمرکی سرورا عناب و بادام و شکر باشد

نیارد منع عاشق از نظر بازی آن منظر

نصیحت گو اگر از زمره اهل نظر باشد

تراکت غنچه وش پرخنده لب باشد نه ای عاشق

نشان عشاق را لبهای خشک و چشم تر باشد

مکن از من دریغ ای باد خاک مقدم او را

که خاک پای او آشفته را کحل البصر باشد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

دل من چون صدف باشد‌، خیال دوست دُر باشد

کنون من هم نمی‌گنجم‌، کز او این خانه پر باشد

ز شیرینی‌ِ حدیثش‌ شب‌، شکافیده‌ست جان را لب

عجب دارم که می‌گوید‌؟ حدیث حق مر باشد

غذاها از برون آید‌، غذای عاشق از باطن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
حکیم نزاری

من آزاد آمدم زان دوست کز دشمن بتر باشد

به ظاهر معتبر گوید به باطن مختصر باشد

حضور و غیبتِ یاران مخلص مختلف نبود

حذر اولاتر از یاری که در غیبت دگر باشد

نه از بی دانشی بود این که دشمن دوست دانستم

[...]

امیرخسرو دهلوی

مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد

خجسته طالعی کان ماه را بر ما گذر باشد

گرت بیند کسی کز زندگی دل خبر دارد

عجب نبود، اگر تا زنده باشد بی خبر باشد

نظر از دور در جانان بدان ماند که کافر را

[...]

کمال خجندی

گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد

زهی با بسته سودا که از سر باخبر باشد

کسی کز قامت جانان به طوبی سر فرود آرد

دراز اندیشه خوانندش ولی کوته نظر باشد

مرا سریست با مهرت که آن دیگر نخواهد شد

[...]

نظیری نیشابوری

دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد

بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد

اگر دزدیده دیدن ها نباشد بهر پاس دل

محبت از تغافل های بیجا در خطر باشد

دلم تا خو به آسایش نگیرد روز خرسندی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه