گنجور

 
حکیم نزاری

من آزاد آمدم زان دوست کز دشمن بتر باشد

به ظاهر معتبر گوید به باطن مختصر باشد

حضور و غیبتِ یاران مخلص مختلف نبود

حذر اولاتر از یاری که در غیبت دگر باشد

نه از بی دانشی بود این که دشمن دوست دانستم

ازین بازی بسی افتد قضا را این قدر باشد

نباید عهد پیوستن به شوخی باز بشکستن

دلِ صاحب نظر خستن خطایِ معتبر باشد

بدان می آردم غیرت که دل پیش سگ اندازم

که هر کو دل به ناکس داد از دشمن بتر باشد

محّبِ صادقِ یک دل دو چشم از غیر بر بندد

به هر کس باز نگشاید مگر صاحب نظر باشد

حریفِ صورت از شاهد مرادِ خود کند حاصل

چو بر صورت نظر دارد ز معنی بی خبر باشد

نزاری بعد ازین معنی به صورت در نپیوندی

گرت از عالمِ صورت برین معنی گذر باشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

دل من چون صدف باشد‌، خیال دوست دُر باشد

کنون من هم نمی‌گنجم‌، کز او این خانه پر باشد

ز شیرینی‌ِ حدیثش‌ شب‌، شکافیده‌ست جان را لب

عجب دارم که می‌گوید‌؟ حدیث حق مر باشد

غذاها از برون آید‌، غذای عاشق از باطن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد

خجسته طالعی کان ماه را بر ما گذر باشد

گرت بیند کسی کز زندگی دل خبر دارد

عجب نبود، اگر تا زنده باشد بی خبر باشد

نظر از دور در جانان بدان ماند که کافر را

[...]

کمال خجندی

گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد

زهی با بسته سودا که از سر باخبر باشد

کسی کز قامت جانان به طوبی سر فرود آرد

دراز اندیشه خوانندش ولی کوته نظر باشد

مرا سریست با مهرت که آن دیگر نخواهد شد

[...]

نظیری نیشابوری

دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد

بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد

اگر دزدیده دیدن ها نباشد بهر پاس دل

محبت از تغافل های بیجا در خطر باشد

دلم تا خو به آسایش نگیرد روز خرسندی

[...]

کلیم

کسی تا کی به سان موج دایم در سفر باشد

دری نشناسد و چون موج دایم دربه‌در باشد

به خضرم احتیاجی نیست گر این است گمراهی

که کوران را عصا هم می‌تواند راهبر باشد

سبک پی قاصدی باید که چون غم‌نامه ما را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه