برون از دیده غواص صد دریای خون آمد
که تا یک گوهر ارزنده از دریا برون آمد
زبس دلهای خونین کرده جا در نافه زلفش
عجب نبود گر از آن موی مشکین بوی خون آمد
مگر زلف نژند تو کمند خاطر من شد
که هر جا میکشد دل در قفایش بیسکون آمد
مرنج از راستی کز سرو موزون بر بیالائی
بمه سنجیده ام حسن رخت صدره فزون آمد
زکف شد دامن دلدار اکنون باد در دستم
چها زین پس بمن یا رب زبخت واژگون آمد
چگونه ره برم در شام هجران بر سر کویش
اگر نه بوی زلف عنبرینش رهنمون آمد
اگر دیوانه زنجیر زلف آن پری روئی
برت آشفته صد مجنون پی درس جنون آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق و دردناک ناشی از جدایی و فراق است. شاعر از عمق حسی که تحت تأثیر زیبایی محبوبش به وجود آمده، سخن میگوید و به تمثیلهای گوناگون، مانند دریاست، استفاده میکند. با تأکید بر زلف محبوب که چون کمندی دلش را اسیر کرده و بوی خون را تداعی میکند، نشان میدهد که عشق میتواند هم زیبا و هم مملو از رنج باشد. احساس ناامیدی و سرگشتگی در مسیر عشق و همچنین دشواریهای جدایی و هجران در اشعار مشهود است. شاعر به دنبال راهی برای کنار آمدن با این عشق و هجران است و به جنون ناشی از این عشق نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از چشمها غواصهای زیادی در حال غوطهوری در دریاهایی از خون هستند، تا اینکه در نهایت یک گوهر ارزشمند از عمق دریا به بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت زلف او، که دلهای بسیاری را آزرده کرده است، تعجبی ندارد اگر از موهای مشکی او بوی خون استشمام شود.
هوش مصنوعی: مگر موهای فریبنده تو، قلب من را گرفتار نکرده است که هر جا دل مرا میکشد، در اسارت آن میمانم؟
هوش مصنوعی: ناراحت نباش از حقیقتی که من با دقت و سنجش، زیبایی چهرهات را بالاتر از هر درخت زیبایی تشخیص دادهام.
هوش مصنوعی: دست من از محبت یار خالی شده، حالا چه انتظاری میتوانم داشته باشم؟ ای خدا، بخت من به هم ریخته است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم در شب جدایی به سوی کوی او بروم، اگر عطر خوش زلفش مرا هدایت نکند؟
هوش مصنوعی: اگر دیوانهای به خاطر زیبایی و زلفهای آن پریچهره دچار شیدایی و آشفتگی شود، صدها مجنون دیگر نیز برای یادگیری عشق و دیوانگی به سراغش میآیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد
مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد
که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم
که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد
ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن
[...]
زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد
زخونگرمان به بالینم سرشک لاله گون آمد
نگردد جمع با شیرین زبانی فارغ البالی
به تنگ افتاد شکر تا زبند نی برون آمد
مرا چون لاله داغ خشک مغزی نیست امروزی
[...]
ز ما هفتاد تن یک یک برون آمد
که خاک از خون پاکش لاله گون آمد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.