مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد
خجسته طالعی کان ماه را بر ما گذر باشد
گرت بیند کسی کز زندگی دل خبر دارد
عجب نبود، اگر تا زنده باشد بی خبر باشد
نظر از دور در جانان بدان ماند که کافر را
بهشت از دور بنماید، کان سوز دگر باشد
ندانم چون شود حالم که می میرم ز نادیدن
وگر وقتیش ببینم، آن خود از مردن بتر باشد
مکن عیب از پی تر دامنی شاهد پرستی را
که از خونابه سر تا پای او همواره تر باشد
مرا گفتی، به دست خود عقوبتها کنم با تو
به کشتن راضیم، گر خونبهایم اینقدر باشد
نه من آنم که برگیرم سر از خاک درت هرگز
مگر وقتی که زیر خاک، خشتم زیر سر باشد
مگو، ای پندگو، اندوه بیهوده مخور چندین
چه خار از پا کشی آن را که پیکان در جگر باشد
بدینسان کز رخت روزی ندارد چشم مشتاقان
نپندارم گهی شبهای خسرو را سحر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر فارسیزبان به توصیف زیبایی و عدم امکان دسترسی به معشوق میپردازد. شاعر به جمال معشوق و تأثیر آن بر دل عاشق اشاره میکند و از سختیهای عشق و احساس ناامیدی ناشی از دوری میگوید. او بیان میکند که دیدن معشوق میتواند به زندگی و مرگاش معنا ببخشد و از آزارهای ناشی از عشق و آرزوهای بیجا سخن میگوید. همچنین بر دشواریهای عشق و ویژگیهای عاشقانه تأکید میکند و در نهایت، به ناپایداری زندگی و عدم وجود امید در برخی شبها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: صبح بخیر! چه زیباست وقتی که این زیبایی در چشم ماست و خوشبختی ما را همراهی میکند، مانند ماهی که در آسمان بر ما میتابد.
هوش مصنوعی: اگر کسی ببیند که شخصی از زندگی چیزی نمیداند، جای تعجب نیست، چون ممکن است او تا زمانی که زنده است از وضعیت زندگیاش بیخبر باشد.
هوش مصنوعی: نگاه از دور به معشوق، مانند این است که بهشت برای کافر از راه دور دیده شود، زیرا این حس، احساس دیگری را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم حال من چطور خواهد شد، چون که از نادیدنت حالم بد میشود و اگر روزی تو را ببینم، این دیدن خودش از مردن برایم سختتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: به کسی که به دنبال عیبجویی از دیگری است، باید گفت که نباید به عیوب او اشاره کند، زیرا خود او نیز ممکن است در حالتی باشد که از نظر اخلاقی یا روحی در وضعیتی ناخوشایند قرار دارد. بنابراین، بهتر است به عیوب دیگران نپردازیم.
هوش مصنوعی: تو به من گفتی که خودت با دستت مجازاتهایم را به من اعمال کنی. من آمادهام که هر قدر لازم باشد، تن به مرگ بدهم، حتی اگر بهای خونم فقط همین باشد.
هوش مصنوعی: من هرگز سرم را از خاک در تو بلند نمیکنم، مگر زمانی که زیر خاک، بدنم قرار گرفته باشد.
هوش مصنوعی: ای پنددهنده، بیهوده غم نخور. چه فایده دارد که بخواهی از پا خارها را درآوری، در حالی که تیر در دل نشسته باشد؟
هوش مصنوعی: به این شکل که بر وجه تو، روزی برای چشمانتظاران وجود ندارد، نباید تصور کنم که شبهای خسرو، زمانی هم صبحی داشته باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من چون صدف باشد، خیال دوست دُر باشد
کنون من هم نمیگنجم، کز او این خانه پر باشد
ز شیرینیِ حدیثش شب، شکافیدهست جان را لب
عجب دارم که میگوید؟ حدیث حق مر باشد
غذاها از برون آید، غذای عاشق از باطن
[...]
من آزاد آمدم زان دوست کز دشمن بتر باشد
به ظاهر معتبر گوید به باطن مختصر باشد
حضور و غیبتِ یاران مخلص مختلف نبود
حذر اولاتر از یاری که در غیبت دگر باشد
نه از بی دانشی بود این که دشمن دوست دانستم
[...]
گرفتار سر زلفت کجا در بند سر باشد
زهی با بسته سودا که از سر باخبر باشد
کسی کز قامت جانان به طوبی سر فرود آرد
دراز اندیشه خوانندش ولی کوته نظر باشد
مرا سریست با مهرت که آن دیگر نخواهد شد
[...]
دلم از ناله خوش گردید امید اثر باشد
بسی آسود شستم این خدنگم کارگر باشد
اگر دزدیده دیدن ها نباشد بهر پاس دل
محبت از تغافل های بیجا در خطر باشد
دلم تا خو به آسایش نگیرد روز خرسندی
[...]
کسی تا کی به سان موج دایم در سفر باشد
دری نشناسد و چون موج دایم دربهدر باشد
به خضرم احتیاجی نیست گر این است گمراهی
که کوران را عصا هم میتواند راهبر باشد
سبک پی قاصدی باید که چون غمنامه ما را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.