شمعی چو تو میباید تا بزم بیاراید
شاید نبود گر شمع بیدوست نمی شاید
جز ماه رخت کآورد خال سیه هندو
هرگز نشنیدم ماه هندو بچه ای زاید
آئینه بکف دارد نه بهر خود آرائیست
خواهد دل خود از کف بیشایبه برباید
گر خواند و گر راند ور خود کشد و بخشد
سر بر خط فرمانم تا حکم چه فرماید
آنرا که سر انگشتان از خون شهان آلست
از خون من درویش کی پنجه بیالاید
هر جا که بود دلبر ما راست بهشت و حور
بیدوست بهشت و حور ما را بچه کار آید
مجنون نکند میلی دیگر برخ لیلی
بی پرده بحی یارم رخساره چو بنماید
صیدی چو کشد صیاد ناچار بر او بخشد
فریاد که ترک ما بر کشته نبخشاید
ای خضر خدایت داد چون آب بقا در دست
یکجرعه بمسکینان کاین عمر نمی پاید
اسرار می و مستی آشفته زمستان پرس
مستانه بیا کاین جا هشیار نمیباید
دارم بدل ایساقی بس عقده لاینحل
جز دست علی یا رب این عقده که بگشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق خود میپردازد و وجود او را همچون شمعی میداند که فضایی را روشن و سرزنده میکند. او به عشق و وابستگی عمیق خود اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگاه معشوقش را پر کند. شاعر همچنین به مفاهیم عشق و مستی، و تأثیرات آن بر زندگیاش میپردازد و درخواست میکند که مشکلات و معماهای زندگیاش با کمک خدا و تأثیرات عشق حل شود. در نهایت، او به امید روزی که مشکلاتش برطرف شود و برکات عشق به او داده شود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: برای برپایی یک مجلس زیبا و با نشاط، وجود شمعی چون تو ضروری است؛ ممکن است بدون وجود شمعی پرنور و دوستداشتنی همچون تو، آن مجلس هرگز شکل نگیرد.
هوش مصنوعی: هرگز نشنیدم که ماهی از هندوستان، بچهای به دنیا بیاورد، جز اینکه چهرهات با خال سیاه مانند ماهی است که در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: آینه در دست دارد اما این برای خودنمایی نیست، او در تلاش است تا دل خود را از دست ندهد و نگذارد که از او دور شود.
هوش مصنوعی: اگر کسی مرا بپذیرد یا طرد کند، اگر خودش بخواهد یا ببخشد، سر به فرمان من خواهد گذاشت تا ببیند چه دستوری صادر میشود.
هوش مصنوعی: آن کس که دستش به خون پادشاهان آغشته است، چه نیازی به خون من درویش دارد که به زور به او دست بزند؟
هوش مصنوعی: هر کجا که محبوب ما حضور داشته باشد، آنجا مانند بهشت و نیازی به حور نیست، چرا که وجود او برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: مجنون هیچ احساس دیگری برای لیلی نمیتواند داشته باشد وقتی که چهره یارم را بدون پرده به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: وقتی صیاد طعمهای را شکار میکند، ناچار باید صدایی بلند کند که نشان دهد شکارش را گرفته است. چون کسی که از او جدا شده، هرگز بر کشتهی او ترحم نمیکند.
هوش مصنوعی: ای خضر، خداوند به تو زندگی جاودان را مانند آبی در دست داده است. از آن به مسکینان بده، زیرا این عمر طولانی نمیماند و گذراست.
هوش مصنوعی: رازهای نوشیدنی و حال مستی را در زمستان بپرس، زیرا بیخیالی و هشیاری در اینجا جایی ندارد. بیایید همراه با هم در این حال مستی غوطهور شویم.
هوش مصنوعی: دارم به شدت به مشکلی بزرگ و پیچیده که هیچکس جز علی نمیتواند آن را حل کند، فکر میکنم. پروردگارا، خواهش میکنم این مشکل را برطرف کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن مه که ز پیدایی در چشم نمیآید
جان از مزه عشقش بیگشن همیزاید
عقل از مزه بویش وز تابش آن رویش
هم خیره همیخندد هم دست همیخاید
هر صبح ز سیرانش میباشم حیرانش
[...]
سروی چو تو میباید تا باغ بیاراید
ور در همه باغستان سروی نبود شاید
در عقل نمیگنجد در وهم نمیآید
کز تخم بنی آدم فرزند پری زاید
چندان دل مشتاقان بربود لب لعلت
[...]
رویت به از آن آمد انصاف که میباید
با روی تو در عالم گر گل نبود شاید
با ما نفسی بنشین کان روی نکو دیدن
هم چشم کند روشن هم عمر بیفزاید
گر هر سر موی از من صاحبنظری باشد
[...]
جز بندگیم کاری از دست نمی آید
من بنده فرمانم، تا دوست چه فرماید؟
تو عمر من و وصلت آسایش عمر من
یارب! که رقیب تو از عمر نیاساید
ای گل، تو بحسن خود مغرور مشو چندین
[...]
بی شایبه زنگ ازدل دیدار تو بزداید
یوسف چو بمصر آید بازار بیاراید
جان قیمت بوسش بود عشاق فزون کردند
چون مشتری افزون شد بر نرخ بیفزاید
آن دل که بود عطشان از شوق لب نوشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.