آئی چو در قیامت محشر بهم برآید
از شعله وجودت دود از عدم برآید
کوی تو گر بکاوند از نقش پای عشاق
تا هفتمین زمین هم نقش قدم برآید
گفتی که دم فروبند تا کام گیری از من
لب بسته ام زشکوه ترسم که دم برآید
میگفت پیر دهقان با عاشقان که هرگز
نخل و فامکارید کز او ندم برآید
رسوا شدیم و شادیم زیرا که در حقیقت
رسوائی آورد عشق شادی زغم برآید
رحمی به نیم جانم ای شخ کمان خدا را
گر تیر تو براید جان نیز هم بر آید
پیران برای تعظیم خم کرده پشت پیشت
با سر پی سجودت طفل از رحم برآید
غیر از علی در امکان آشفته کس ندیده
کز حادثی بدوران فعل قدم برآید
آتش بعالم افتاد از آتش درونم
نبود عجب کزاین سوز دود از قلم برآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی و تأثیرات عمیق آن بر وجود انسان میپردازد. شاعر به وضعیتی اشاره میکند که در قیامت، به خاطر عشق، آثار عاشقان بر زمین پدیدار میشود. او درباره سکوت و دروننگری صحبت میکند و ترس از بیان احساسات خود را بیان میکند. در ادامه، با اشاره به گفتوگوهای پیران، عشق را همزمان باعث شادی و رسوایی میداند و از معشوق درخواست رحمت و محبت میکند. شاعر همچنین به تأثیرات عشق در زندگی و عالم اشاره میکند و میگوید که از درونش آتش عشق شعلهور است. این شعر به درک عمیقتری از عشق و تأثیرات آن بر زندگی انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی در روز قیامت همه چیز جمع میشود، از شعله وجود تو، دود عدم بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر در کوی تو اثر پاهای عاشقان را جستجو کنند، حتی تا هفتمین زمین هم رد پای آنان نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که سکوت کنم تا از من لذت برداری، اما من از اینکه سخن بگویم و از غمهایم بگویم میترسم.
هوش مصنوعی: پیر دهقان به عاشقان میگفت که هرگز از نخل و کارهای او توقع میوه نداشته باشید، چرا که این کارها به تنهایی نتیجهای به همراه نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: ما در برابر دیگران رسوا شدیم، اما شادیم، زیرا عشق به ما شادی میبخشد و از غمهایمان میکاهد.
هوش مصنوعی: ای کسی که کمان در دستانت است، به حال نیمهجانم ترحم کن. اگر تو تیر خود را رها کنی، جان من نیز به دنبالش خواهد رفت.
هوش مصنوعی: افراد سالخورده به خاطر احترام و ارادت، به نشانهی سجده و تعظیم، دچار خمیدگی و ضعف شدهاند، مانند کودکی که از رحم مادر به دنیا میآید.
هوش مصنوعی: به جز علی، کسی را در این دنیا ندیدهام که از پیشامدهای دوران، به خوبی گام برداشته باشد.
هوش مصنوعی: آتش از درون من به جهان راه یافته است، جای تعجب نیست که از این شعله، دودی به قلم بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید
خاک وجود ما را گرد از عدم برآید
گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد
خلوت نشین جان را آه از حرم برآید
گلدسته امیدی بر جان عاشقان نه
[...]
از چشمهسار چشمم از بس که نم برآید
ترسم که رفته رفته طوفان غم برآید
از اتحاد چشمم با پای، در ره عشق
مالم چو دیده بر خاک، نقش قدم برآید
گر دست شام هجران گیرد گلوی شب را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.