گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

چه شد نایی که اندر نی تو را راه فغان گم شد

زدم سردی حدیث اشتیاقت در دهان گم شد

نمی‌دانم اسیر زلف شد یا کشته غمزه

همی‌دانم که مرغ دل ز سینه پرزنان گم شد

ز اشک و آه یعقوب و زلیخا اندرین وادی

در ابر تیره و باران بشیر و کاروان گم شد

مرا شد پای فرسوده تویی ای کعبه آسوده

ترحم کن که بس ممل درین ریگ روان گم شد

هما خواندم تو را ای عشق وزان بر تو تو را منزل

که اندر جستجویت طایر وهم و گمان گم شد

بگفتم در میان آرم مگر موی میانش را

بگفتا رو که بس فکر دقیقم در میان گم شد

چه خاصیت بود در غمزه جادوی چشمانت

که تیرش تارها شد از کمان اندر نشان گم شد

تو را من ای بلابالا سراپا فتنه می‌دانم

که در دوران چشمت فتنه آخر زمان گم شد

ببر نامش تو در خیل سگان خویش ای مولا

که از گمنامی آشفته میان همرهان گم شد

تویی شاهنشه امکان به ظاهر خفته‌ای در طوس

وجودت گوهری یکتا که در این خاکدان گم شد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

سخن می گفتم از لبهاش در کامم زبان گم شد

گرفتم ناگهان نامش حدیثم در دهان گم شد

دل گم گشته را در هر خم زلفش همی جستم

که ناگه چشم بد خویش سوی جان رفت و جان گم شد

ندانم دی کی آمد، کی ز پیشم رفت، کان ساعت

[...]

نظیری نیشابوری

ز بیداد تو حرف مهر را نام و نشان گم شد

کتاب حسن را جزو محبت از میان گم شد

ز جوش بوالهوس گرد دلت عاشق نمی گردد

طفیلی جمع شد چندان که جای میهمان گم شد

سحر بیتی مغنی می سرود از تو به یاد آمد

[...]

سلیم تهرانی

غبار غم ز ابر نوبهاری در جهان گم شد

قدح را بر زمین مگذار ساقی کآسمان گم شد

در آن زلف از ضعیفی می دهد آهم نشان از دل

که سوزن می شود پیدا چو شب با ریسمان گم شد

علاج داغ دل کردیم اما درد پنهان را

[...]

قصاب کاشانی

برافکندی ز رخ تا پرده ظلمت از جهان گم شد

نمودی چهره تا خورشید را نام و نشان گم شد

به هنگام جواب ار ببینم خاموش معذورم

که چون گفتی سخن در کامم از حسرت زبان گم شد

نمی‌دانم دلم را خط به غارت برده یا خالش

[...]

صامت بروجردی

هجوم غم رسید اندر دل و راه فغان گم شد

مران ای ساربان محمل که امشب کاروان گم شد

مگر مرغی‌ رها گردید از کنج قفس دیگر

که از نالیدن او دست و پای باغبان گم شد

ترا گفتم مپیچ ای مرغ دل بر زرف پرچینش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه