باد دی در بوستان اظهار شوکت میکند
گلستان را خاروَش در قید ذلت میکند
من سراپا دردم از این نخوت دی ساقیا
داروی میخانه تو رفع علت میکند
آتش می پخته کرده صوفیان خام را
نار نمرودی بلی تکمیل خلت میکند
بتپرست ار بنگرد زنار زلفینت به رخ
بگذرد زآیین و لابد ترک ملت میکند
ترک مال و جاه گفتم لیک هستم منفعل
گر سر و جان داد عاشق رفع خجلت میکند
یوسفآسا آخر از چاهت برد بر اوج ماه
گر برادروار دوران با تو حیلت میکند
فضل حیدر مینگارد چون نهان و آشکار
لاجرم آشفته دعوی فضیلت میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.