گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای بلبل شوریده بکن تازه نفس را

شکرانه که بشکسته ی امروز قفس را

زاهد بچمن آمد و بلبل بفغان گفت

این بوی ریا چیست که بربست نفس را

جستند رقیبان زنوا محمل لیلی

ای کشا که از نافه گشایند جرس را

غوغای رقیبان بلب تو عجبی نیست

شاید بشکر راه به بندند مگس را

ای محتسب عقل چو آئی سوی بازار

در مجلس عشاق مده راه عسس را

داری تو بسر ذوق تماشای گلستان

ناچار بگلزار ببر زحمت خس را

جز خوردن حلوا نبود مقصد اغیار

از عشق نباشد خبر ارباب هوس را

ای کاش گرفتار شدی اهل ملامت

تا عیب نگویند بسودای تو کس را

نی را که بهر بند حدیثی است نهانی

محرم نشمرده است مگر نائی و بس را

ما سوخته گانیم و تغافل نه ثوابست

چون برق خدا را مجهان تند فرس را

مقصود وی آشفته بد از عشق شعاعی

موسی که تمنا کرد از طور قبس را

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کمال خجندی

سیری نبود از لب شیرین تو کس را

کس سیر ندید از شکر ناب مگس را

نالان به سر کوی تو آییم که ذوقی است

در قافله کعبه روان بانگ جرس را

با صبح بگویید که بیوقت مزن دم

[...]

نظیری نیشابوری

با شهپر عنقا چه نوا بال مگس را

همه نغمه داوود که دیدست جرس را

در معرض خورشید سها را چه نمایش؟

با نور تجلی چه ضیا نار قبس را؟

بس غنچه نشکفته به تاراج خزان رفت

[...]

صائب تبریزی

از نغمه عشاق چه ذوق اهل هوس را؟

از ناله بلبل چه خبر چوب قفس را؟

بربند به نرمی دهن هرزه درایان

از پنبه توان کرد زبان بند جرس را

بیدل دهلوی

هستی به‌تپش رفت واثرنیست نفس را

فریادکزین قافله بردند جرس را

دل مایل تحقیق نگردید وگرنه

ازکسب یقین عشق توان‌کرد هوس را

هر دل نبرد چاشنی داغ محبت

[...]

قصاب کاشانی

صیاد به من تنگ چنان کرده قفس را

کز تنگی جا بسته به من راه نفس را

این چشم پرآشوب نگاهی که تو داری

مستی است که بندد به قفا دست عسس را

چون بر نکشم آه و فغان از دل صد چاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه