زشور آن لب شیرین که در جهان انداخت
گمان مکن که شکر در میان توان انداخت
چه نقشها که عیان شد زسیم ساده او
زطرح کینه که آن ماه مهربان انداخت
سخن زنقطه موهوم رفت و باز حکیم
حدیث لعل سخنگویت در میان انداخت
بصحن باغ نه گلهای آتشین است این
که عکس روی تو آتش ببوستان انداخت
چه جلوه بود که حسن تو کرد بی پرده
چه فتنه بود که موی تو در میان انداخت
زطن غیر رهائی نیافت با همه جهد
اگر چه عیسی خود را بآسمان انداخت
سری بحلقه عشاق برکند عاشق
بپای دوست اگر سر نهاد و جان انداخت
چه شمع آتشی آشفته داشت پنهانی
که شور عشق تواش شعله در زبان انداخت
چه عشق پرتو شمع ازل علی ولی
که روح بر در او چوآسمان انداخت
بحیله با سگ کویت گرفته ام الفت
که خویش را بتوانم در آستان انداخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت یک عشق عمیق و پرهیجان میپردازد. شاعر به توصیف لبها و چهره محبوبش میپردازد و ذکر میکند که هیچ گاه نمیتوان زیبایی او را با چیز دیگری مقایسه کرد. او به نقشها و اثراتی که محبوبش در دل و جان او گذاشته، اشاره میکند و میگوید که عشقش آنچنان عمیق است که حتی در تلاش برای رهایی نیز نمیتواند از آن فرار کند. در نهایت، شاعر از شمعی سخن میگوید که شور وعشق را در او شعلهور کرده و آن را به عشق حضرت علی (ع) پیوند میزند، و به نوعی از وابستگی و عشق به محبوبش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: از هیجان و شوق آن لب شیرین که در دنیا سر و صدا به پا کرد، فکر نکن که شکر را میتوان در وسط گذاشت.
هوش مصنوعی: در اینجا به زیباییهای آفرینش و محبت اشاره شده است. با یک نگاه به آثار و نشانهها، محبت و زیبایی که در دلهای انسانها وجود دارد، به چشم میآید. این نشاندهنده این است که گاهی نقشهها و احساسات منفی نمیتوانند مانع از ظهور محبت و زیبایی در جهان شوند. در واقع، عشق و مهربانی در نهایت پیروز میشوند و به وضوح در زندگی نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: سخن بیمفهوم و بیاعتبار کنار رفت و حکیم داستانی درباره لعل (یاقوت) زیبا و سخن گفتن تو را در میان آورد.
هوش مصنوعی: در باغ، گلهای آتشین وجود ندارد؛ بلکه این جلوه آتشین، نتیجهی انعکاس چهرهی تو است که بر گلستان افتاده.
هوش مصنوعی: چقدر زیبایی بود که تو به وضوح نشان دادی و چقدر زلزله و آشوبی بود که موهایت را در هم پیچید.
هوش مصنوعی: انسان نمیتواند از چنگال دنیا و مشکلات آن رهایی یابد، حتی اگر تلاش بسیاری کند، چرا که حتی عیسی نیز زمانی که به آسمان رفت، هنوز از زحمت و چالشهای زندگی در زمین رها نشده بود.
هوش مصنوعی: عاشق اگر برای دوست جانش را فدای محبت کند، باید همچون کسی باشد که در حلقه عاشقان قرار میگیرد و سرش را به عشق میسپرد.
هوش مصنوعی: شمعی که به طور پنهانی آتش و شوری از عشق دارد، در دلش شعلهای را به وجود میآورد که بر زبانش میافتد.
هوش مصنوعی: عشقی که مانند نوری در شمع جاودانی علی ولی میتابد، به قدری عظیم است که روح ما را به درگاه او فرامیخواند و این ارتباط به مثابه آسمانی بینهایت است.
هوش مصنوعی: به طرز زیرکانهای با وفادارترین دوستم، یعنی سگ، ارتباط برقرار کردهام تا بتوانم خودم را به موقعیتی نزدیک کنم و در کنار کسی که برایم مهم است، قرار بگیرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟
که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت
دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه
[...]
شبت ز بهر چه بر روز سایبان انداخت
که روز من به شب تیره در گمان انداخت
که داد جز رخ و زلفت نشان روز و شبی
که آن براین شکن و این گره بر آن انداخت
دو زلف پر گرهت گر نگه کنی دو شبند
[...]
چو عکس روی تو پرتو بر آسمان انداخت
زمانه را به دو خورشید در گمان انداخت
جهان ز زحمت تاریکی شب ایمن شد
چو آفتاب رخت سایه بر جهان انداخت
فزود رونق بستان عارضت کامسال
[...]
چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت
که یک دم از تو نظر بر نمیتوان انداخت
بلای غمزه نامهربان خونخوارت
چه خون که در دل یاران مهربان انداخت
ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم
[...]
چه تیر بود که چشم تو ناگهان انداخت؟
که برنشانه دلهای عاشقان انداخت
شمایل قند رعنا و طبع موزونت
هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.