گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

جلوه صبح ازل یک پرتوی از روی اوست

تاری شام ابد اندر شکنج موی اوست

قاب و قوسین و کمان رستتم و تیغ دو سر

این همه اندر اشارات خم ابروی اوست

کعبه و دار السلام و وادی طورو بهشت

یک مقام امن از خیل گدای کوی اوست

اژدهای سحرخوار ان طره جادو فریب

دست موسائی نهان اندر خم گیسوی اوست

هندوان گر میپرستند آفتاب آسمان

آفتاب و ماه و انجم یکسره هندوی اوست

آفرینش بسته یک نکته از لعل لبش

معجزات انبیا در غمزه جادوی اوست

حاجیان روبر هجیر و بت پرستان روبدیر

روی آشفته از این و آن همه بر روی اوست

نوح و آدم را نجاتی هست از طوفان حشر

زانکه ایشان را پناه وجای در پهلوی اوست

حیف باشد آبروی او بریزد پیش خصم

ای امام راستان آن را که رودرروی اوست

 
sunny dark_mode