زلف شب عنبر فشان از نکهت گیسوی اوست
عطسه بی اختیار صبحدم از بوی اوست
می شمارد آسمان را سبزه خوابیده ای
دیده هر کس که محو قامت دلجوی اوست
آن که می سوزد فروغش خواب را در چشم من
آسمان یک شعله نیلوفری از روی اوست
بوی پیراهن گریبان چاک می آید به مصر
می توان دانست کز دیوانگان بوی اوست
یک سر ناخن ندارد عقل اینجا اختیار
عقده دل را گشاد از جنبش ابروی اوست
خانه دل را خیال یار می روبد ز غیر
آه دردآلود من آثار رفت و روی اوست
شیوه های حسن او صائب نیاید در شمار
دلبری یک چشمه کار از نرگس جادوی اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر با استفاده از تمثیلها و استعارهها، به ویژگیهای ظاهری و بوی خوشی که از معشوق ساطع میشود، اشاره میکند. او شب را به عنوان نمادی از زیبایی گیسوی معشوق و آسمان را به عنوان نمایی از شوق و عشق توصیف میکند. شاعر همچنین به تأثیر بسزای معشوق بر دل و عقل خود اشاره میکند و میگوید که عشق او دیوانگی و آثار غم و شوق را در دلش به وجود آورده است. در نهایت، شاعر در مییابد که هیچ معیاری برای زیباییهای معشوق وجود ندارد و دلبری او فراتر از کلمات است.
هوش مصنوعی: زلف شب مانند عطر شیرینی است که از خوشبویی گیسوان او منتشر میشود و عطسهای که در صبحگاه بهطور ناخواسته از بوی او بروز میکند، نشاندهندهٔ تاثیر عطر اوست.
هوش مصنوعی: آسمان، زیباییهای زمین را میبیند و به نظر میرسد که این زیباییها تحت تأثیر چهره دلانگیز او قرار گرفتهاند. هر کسی که به او نگاه کند، مجذوب و شیفته حضور او میشود.
هوش مصنوعی: کسی که با وجود سختیها و مشکلات زندگی، همچنان شاداب و سرزنده است، نور و روشنیاش خواب را از چشمان من میگیرد. در حقیقت، وجود او مثل شعلهای در آسمان است که زیبایی و آرامش را به من میبخشد.
هوش مصنوعی: بوی پیراهن معطر او به مشام میرسد، به حدی که میتوان فهمید که دیوانگان به خاطر او از دوردستها دلتنگ شدهاند.
هوش مصنوعی: عقل در اینجا به اندازه یک سر ناخن هم قدرت ندارد و تنها اشارات ابرو و حرکات او میتواند دل را آرام کند و گرههای درونی را باز کند.
هوش مصنوعی: خیال محبوب، دل را از هر چیز دیگری میروبد و تنها نشانههای رفتن و ظهور او را در دل من باقی میگذارد، به همراه درد و آههای من.
هوش مصنوعی: طرز زیبایی او هیچوقت قابل شمارش نیست؛ دلربایی و جذابیت او تنها به خاطر چشمان جادوییاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطلع نور تجلی آفتاب روی اوست
لیلة القدری که می گویند هست آن موی اوست
قاب قوسینی که در معراج دید آن شب رسول
گر به چشم دل ببینی هیئت ابروی اوست
عروة الوثقی که خواند عارفش حبل المتین
[...]
هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست
هرکه دارد بوی عشقی از سگان کوی اوست
فتنه پیران نه تنها شد که طفل مکتبی
چون الف گوید مرادش قامت دلجوی اوست
عشق خود یاری دهد یعنی که کار کوهکن
[...]
ای که کوی یارمیجویی دو عالم کوی اوست
در حقیقت روی جمله خلق عالم سوی اوست
ای که می پرسی نشان از زلف جانان بیگمان
پیش ارباب یقین هر ذره یک موی اوست
نیست کس را جز بسوی قبله رویش سجود
[...]
هر که را حسنی بود آیینه دار روی اوست
هر که دارد داغ عشقی از سگان کوی اوست
فتنه ی پیران نه تنها شد که طفل مکتبی
چون الف گوید مرادش قامت دلجوی اوست
گاه گاه از شرم مردم چشم می پوشم ولی
[...]
جلوه صبح ازل یک پرتوی از روی اوست
تاری شام ابد اندر شکنج موی اوست
قاب و قوسین و کمان رستتم و تیغ دو سر
این همه اندر اشارات خم ابروی اوست
کعبه و دار السلام و وادی طورو بهشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.