مجوی چشمه حیوان به جان طلب لب دوست
نه خضر زنده آب بقاست زنده اوست
زشب که بس بسرم کوفت نوبتی فراق
دهل صفت نبود هیچ مغزم اندر پوست
مرا که سینه بود وقف غمزه ترکان
چه غم که ترک نگاه تو مست و عربده جوست
چنان گذشت زسر موج لجه عشقم
که بحر قلزم و عمان به پیش چشمم جوست
مرا که نغمه مطرب بگوش و هوش نشست
چه جای موعظه واعظان بیهده گوست
چگونه سر بسر چون منی فرود آری
تو را که در خم چوگان سپهر همچون گوست
اگر تو زهر فرستی بکام ما حلواست
که هر چه دوست فرستد بجای دوست نکوست
غرور حسن تو زان زلف و رخ عجب نبود
غرور فضل گل باغبان برنگ و ببوست
صلاح و رندی با یکدگر نمیسازد
حدیث عقل بر عشق کار سنگ و سبوست
نهم بگردن غم پالهنگ آشفته
گرم قلاده بگردن نهد سگ در دوست
گزیده شیر خداوند ذوالجلال علی
که گرد دامن او این جهان تو بر توست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و زیبایی میپردازد و شاعر در آن احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق به تصویر میکشد. او به جستجوی عشق و حقیقت میپردازد و اعتراف میکند که در غم دوری از معشوق سزاوار است. شاعر با زبان شاعرانه از فراق و دلتنگی صحبت میکند و زیبایی معشوق را ستایش میکند. او همچنین از تضاد عقل و عشق سخن میگوید و بیان میکند که عشق در اولویت قرار دارد. در نهایت، شاعر به قدرت و بزرگی شخصیتهای والا اشاره کرده و به همراهی و عشق واقعی ارزش میدهد.
هوش مصنوعی: به دنبال چشمه حیات نباش، زیرا عشق و دوستی واقعی باعث زندگی میشود. آنچه که واقعاً انسان را زنده نگه میدارد، محبت و ارتباط با دوستان است.
هوش مصنوعی: در شبهایی که به شدت به من فشار میآورد و دوری را تجربه میکنم، مانند صدای ضربزنگ، هیچیک از افکارم در درونم آرام نمیگیرد.
هوش مصنوعی: من که دل و جانم درگیر زیبایی و ناز و غمزههای توست، چه کسی به غمهای من خواهد پرداخت، وقتی که نگاه تو باعث مستی و شیدایی دیگران شده است؟
هوش مصنوعی: عشق من به سرعت و طغیانی از میان امواج دریا گذشت، به طوری که در برابر چشمانم، دریای بزرگ و عمیق به نظر آمد.
هوش مصنوعی: من که مجذوب صدای موسیقی هستم و تمام وجودم را آن پر کرده است، دیگر چه نیازی به پند و موعظههای بیفایده سخنرانان دارم؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانی مانند منی که در میدان زندگی پر از چالشها و سختیها قرار دارم، به زمین بیفتی؟ تو همانند ستارهای هستی که در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر تو زهر را به دست ما برسانی، مانند حلواست؛ زیرا هر چیزی که دوست برای ما بفرستد، جایگزین خوبی برای او است.
هوش مصنوعی: غرور زیبایی تو به خاطر زلف و چهرهات نیست، بلکه مانند غرور گلهایی است که به خاطر رنگ و عطرشان در باغ مطرح میشوند.
هوش مصنوعی: نیکی و زیرکی هرگز با هم سازگار نیستند. سخن عقل درباره عشق مانند کار کردن سنگ و سبو (شیشه نوشیدنی) است.
هوش مصنوعی: غم به مانند یک قلاده، به گردن من آویخته است و در دل من در حال تلاطم و حرارت است؛ مانند سگی که به گردن دوستش قلادهای بیافکند.
هوش مصنوعی: علی، که شیر خداوند و صاحب جلال است، انتخاب شده است و دنیا به دور او میچرخد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
[...]
صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست
چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست
خیال بین که مرا بر خیال میدارد
من آن نیام که بدانستمی خیال از دوست
چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من
[...]
یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب
ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست
یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود
بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست
سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی
[...]
درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
[...]
فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست
مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند
غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.