تو را سری در آن موی میان هست
در آن سرت بهر مو یک نشان هست
شبم تار است بی خورشید رویت
اگر صد ماهرو اندر جهان هست
علاج عشق را گفتم کند عقل
روان شد عقل و عشقم همچنان هست
شده تا خار کویت بستر من
نپندارم بساط پرنیان هست
بیا برگیر از خاکم که گویند
همائی را هوای استخوان هست
نهان شد کاروان و رفت محمل
ولی بانگ درای کاروان هست
در فردوس اگر رضوان ببندد
چه غم ما را خرابات مغان هست
نپندارم که جز کوی تو باشد
خدا را گر بهشت جاودان هست
سگت را با من الفت ماند برجا
همانا استخوانی در میان هست
فروناید مرا بر آسمان سر
مرا تا راه بر آن آستان هست
ببری گر سرم چون شمع بر خلق
کنم روشن حدیثت تا زبان هست
حدیث نکته ی موهوم وهم است
گمانی گر بود در آن دهان هست
علی پیر خرابات است و از جان
کنم آشفته وصفش تا که جان هست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و علاقه عمیق خود اشاره میکند. او بیان میکند که وجود محبوبش مانند مویی در میان است و زیبایی او را از تمام زیباییهای جهان نیز برتر میداند. شبهای بیخورشیدش را به خاطر دوری از محبوبش غمناک توصیف میکند و میگوید که عقلش نمیتواند درمانی برای عشقش پیدا کند.
شاعر به سختیهایی که برای رسیدن به محبوبش متحمل میشود اشاره میکند و به نوعی از بیپناهی و دلتنگی خود در کوی محبوب صحبت میکند. او به بهشت و نعمتهای آن اعتنایی ندارد و تنها خواهان حضور محبوبش است. در نهایت، شاعر به اهمیت و تأثیر عشق در زندگیاش پرداخته و از وجود محبوبش به عنوان دلیل روشنایی زندگیاش یاد میکند.
هوش مصنوعی: در میان مویت نشانهای وجود دارد که حکایت از راز و عکسی از دلتنگی و زیبایی تو میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا صدها چهره زیبا وجود دارند، اما شب من با نبودن روی تو تاریک و سرد است.
هوش مصنوعی: درد عشق را به عقل گفتم که درمان کند، اما عقل به کار خود مشغول شد و عشق من همچنان باقی ماند.
هوش مصنوعی: به خاطر وجود خار در کوی تو، تخت خواب من به نظر نمیرسد؛ انگار قالیچههای پرنیان زیر پایم گسترده شده است.
هوش مصنوعی: بیا مرا از زیر خاک بلند کن، زیرا میگویند که روحی وجود دارد که به استخوانها وابسته است.
هوش مصنوعی: کاروان به طور مخفیانه و بدون سر و صدا حرکت کرد و محمل (بار) را با خود برد، اما صدای درای کاروان هنوز به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: اگر در بهشت هم حافظان خوشبختی در بند باشند، برای ما اهمیتی ندارد چون ما لذتهای دنیوی و نوشیدن در میخانهها را داریم.
هوش مصنوعی: من فکر نمیکنم که جای دیگری غیر از کوی تو وجود داشته باشد که خدا در آن باشد، حتی اگر بهشت هم ابدی باشد.
هوش مصنوعی: سگ تو هنوز با من دوستی دارد، اما میدانم که دلیل این نزدیکی فقط وجود یک استخوان در میان ماست.
هوش مصنوعی: مرا در بر آسمان نبر، زیرا سرم در جستجوی آن درگاه است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی جانم را بگیری، من همچون شمع میسوزم و با روشنی وجودم، داستان و یاد تو را تا زمانی که میتوانم صحبت کنم، روشن نگه میدارم.
هوش مصنوعی: گفتار دربارهٔ نکتهای که واقعی نیست، شبیه به خیال و توهم است و اگر چنین گفتهای وجود داشته باشد، فقط در ذهن شخص وجود دارد.
هوش مصنوعی: علی، بزرگ و آگاه در عالم ناباوری و بیسر و سامانی است، و من به عشق او تا زمانی که نفس میکشم، دچار شور و هیجان خواهم بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر یک مویت از ایشان نشان هست
بیابی هرچه در هر دو جهان هست
مرا خود با تو چیزی در میان هست
و گر نه روی زیبا در جهان هست
وجودی دارم از مهرت گدازان
وجودم رفت و مهرت همچنان هست
مبر ظن کز سرم سودای عشقت
[...]
تورا چیزی ورای حسن و آن هست
نپندارم نظیرت در جهان هست
از آن دادن نشان، کار زبان نیست
ولی در گفت و گویم تا زبان هست
نخواهم سر مگر بر آستانت
[...]
ترا من دوست دارم تا جهان هست
همه نام تو گویم تا زبان هست
اثر گر باز گیرد عشقت از خلق
سراسر نیست گردد در جهان هست
ترا خاطر سوی مانی و ما را
[...]
الهی، تا زمین و آسمان هست
وزان پس آن بهشت جاودان هست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.