به غیر ساحت لیلی اگرچه صحراییست
گمان مدار که مجنون پی تماشاییست
ز دشت عقل گذر کن که جای پرخطر است
به کوی عشق بکش رخت را که خوش جاییست
میانتهی شمرندت که نیست پای شکیب
دُهُلصفت گرت از ضرب دست غوغاییست
اگر به کشور یغماست جای لشکر ترک
به ترک چشم تو نازم که شهر یغماییست
به جز به یاد لبت باده گر کشد باد است
به روزگار تو هر جا که بادهپیماییست
اگر که منزل دیوانگان بود زنجیر
چرا به هر خم موی تو جای داناییست
کسی که دست کش او راست حلقهٔ کعبه
چه غم که خار مغیلان شکسته در پاییست
ز قید قامت سرو چمن شدم آزاد
چرا که دل به کمند بلند بالاییست
تو آستین چه فشانی که عاشقان نروند
که لاجرم مگسی هست تا که حلواییست
ندانمت ز کجا و چه مظهری ای عشق
به هر سری ز تو در روزگار سوداییست
چه غم ز ضربهٔ طوفان عشق آشفته
چو نوح هست چه اندیشهات که دریاییست
حذر ز سطوت سلطان کجا بود درویش
تو را که همچو علی در زمانه مولاییست
ز هول روز حسابت نباشد اندیشه
گرت ز غیر تبرا بر او تولاییست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و جذابیتهای آن میپردازد و ایدههایی درباره زیبایی و دیوانگی عاشقانه را بیان میکند. شاعر معتقد است که عشق، فضایی امن و دلپذیر است و باید از عقل و جاهطلبیها دوری کرد. او به این نکته اشاره میکند که اگر چه محیط عاشقانه ممکن است خطرناک باشد، اما در نهایت جایگاهی است که ارزش تجربه دارد. عشق به عنوان پاورقی قدرت و آزادی انسان در دنیای پرآشوب معرفی میشود و انسان را به تفکر، شجاعت و رهایی از قید و بندها تشویق میکند. شاعر همچنین به ویژگیهای خاص معشوق اشاره میکند و رابطهاش با عشق را به صورت عمیق و پراحساس توصیف مینماید. در نهایت، این شعر به عمق پیوندهای عاشقانه و تأثیر آن بر زندگی اشاره دارد و بیان میکند که عشق همواره در دل و جان انسانها نهادینه است.
هوش مصنوعی: اگرچه در دنیا جای دیگری جز لیلا وجود دارد، اما اشتباه نکن که مجنون به دنبال زیباییهای آن جاست.
هوش مصنوعی: از حوزهی خرد و فهم بگذر که آنجا خطرناک است، به مسیر عشق برو و آماده سفر شو که آنجا جایی خوب و خوشایند است.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده که برخی افراد نادان تو را بیارزش میشمارند، زیرا تحمل صبر و آرامش را نداری. اگر صدای بلندی از دستانت شنیده شود و آشفتگی ایجاد کند، دیگران تو را با صدای طبل مقایسه میکنند که فقط سر و صدا میکند و نه بیشتر.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از زیبایی و جذابیت چشمان محبوبش تمجید میکند و میگوید که حتی اگر در کشوری که با لشکریان ترک مشهور است زندگی کند، باز هم به چشمهای دلربا و نازنین او افتخار میکند. این چشمها به قدری جذاب و دلنشین هستند که شهر یغما را به یاد میآورند.
هوش مصنوعی: تنها در یاد توست که شراب ارزش دارد و در زمانه تو، هر جایی که شرابنوشی باشد، بوی تو را به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: اگر جایگاه دیوانگان است، پس چرا زنجیر (اسارت) به هر خم موهای تو وجود دارد، که نشاندهندهی دانایی باشد؟ این نشان میدهد که زیبایی و جذابیت تو، در واقع نشانگر نوعی دانش و آگاهی است.
هوش مصنوعی: کسی که دستش به کعبه میرسد، چه اهمیتی دارد که خار مغیلان زیر پاهایش باشد.
هوش مصنوعی: از چنگال محدودیتهای خود رها شدم، زیرا دل من به خیال و آرزوی چیزی بزرگتر معطوف است.
هوش مصنوعی: تو چه چیزی را در آستین پنهان کردهای که باعث شده عاشقان از دور پراکنده نشوند، چون همیشه چیزی هست که آدمها را به خود جذب میکند، حتی اگر کوچک و ناچیز باشد.
هوش مصنوعی: من نمیدانم تو از کجا و با چه شکلی ظاهر شدهای، ای عشق! در دل هر رنج و دلنگرانی، نشانهای از تو وجود دارد.
هوش مصنوعی: چرا باید نگران نباشی از سختیها و دشواریهای عشق؟ همانطور که نوح در زمان طوفان دچار هیجان و شگفتی بود، تو هم نگران نباش، زیرا در دل تو دریاچهای از احساسات و زندگیست.
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، درویشها باید از قدرت و سلطهی حکام و سلاطین بپرهیزند، زیرا در چنین شرایطی، تنها کسانی چون علی هستند که واقعاً بر آنچه درست است، تسلط دارند.
هوش مصنوعی: اگر در روز حساب و قیامت از دلهره و ترس نگران نیستی، این بدان معناست که هنوز به غیر از خدا در قلبت محبت و وابستگی داری و نمیتوانی به طور کامل به او بگروی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه در فراق توام طاقت شکیبائیست
نه در وصال توام ایمنی ز شیدائیست
نه در وصال تو شادم نه در فراق صبور
چه طالع است مرا یارب این چه رسوائیست
مرا به عادت هر یار رنج دل منما
[...]
مرا از آنچه که بیرونِ شهر، صحراییست
قرینِ دوست به هرجا که هست خوشجاییست
کسی که روی تو دیدهست از او عجب دارم
که باز در همه عمرش سرِ تماشاییست
امیدِ وصل مدار و خیالِ دوست مبند
[...]
شب فراق که را طاقت شکیبایی ست
عذاب مردم عاشق بلای تنهایی ست
در آمدیم ز پا ای فراق مردم خوار
به پنجه ی تو که را بازوی توانایی ست
غراق و ارمن و ایران به پا فرو کردم
[...]
ز بحر عشق تو هر قطره ای چو دریاییست
بکوی وصل تو هر پشه ای چو عنقاییست
هزار دیده کنم وام، اگر توانم کرد
که در جمال تو هر دیده را تماشاییست
دل مرا بهوای تو ذوق سربازیست
[...]
مگو ز عقل که دام فریب خودراییست
مبین به علم که آیینة خودآراییست
کسی که بادة تحقیق خورده میداند
که اعتراف به جهل از کمال داناییست
جهان ز حیرت حسن تو نقش دیوارست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.