مرا تو حاصل گفتاری از جهان ای دوست
بهای هر نظرت صدهزار جان ای دوست
نه صعوه جا نکند در دهان افعی و مار
چرا به زلف تو دل کرده آشیان ای دوست
بر آستان که اگر جم بود ندارد فخر
سری که می نه بسودت بر آستان ای دوست
مراست قطره خونی نثار مقدم تست
بیا و تیغ بیار و بریز هان ای دوست
شوم چو عظم رمیم و ولیک همچون نی
نوای عشق تو خیزد ز استخوان ای دوست
نه هرکجا که بود گو رود پی چوگان
مرا سریست چرایی تو سرگران ای دوست
خضر ز چشمه حیوان بقا گرفت تو را
دمیده خضر بر اطراف آن دهان ای دوست
به شوق بالفشانی است جان به خاک درت
مرا ز تنگی این خانه وارهان ای دوست
ندانم که از پریشان شد است آشفته
ولی به زلف تو دارد دلم گمان ای دوست
به عشق معتقدم من که آن ولی خداست
به اعتقاد بمردیم همچنان ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا تو غایت مقصودی از جهان ای دوست
هزار جان عزیزت فدای جان ای دوست
چنان به دام تو الفت گرفت مرغ دلم
که یاد مینکند عهد آشیان ای دوست
گرم تو در نگشایی کجا توانم رفت
[...]
بیا بیا که ز هجر آمدم به جان ای دوست
بیا که سیر شدم بی تو از جهان ای دوست
به کام دشمنم از آرزوی دیدارت
مباش بیخبر از حال دوستان ای دوست
چو نفخ صور دهد جان به مرده عاشق را
[...]
به جان رسید دلم در فراق هان ای دوست
ترحّمی کن اگر هیچ می توان ای دوست
اگر تو برشکنی دشمنان به کام رسند
به دوستی که مکن ترکِ دوستان ای دوست
بر آن قرار برفتی که زود بازآیی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.