جا کرده میان جان من دوست
چون مغز که کرده جای در پوست
گفتم به قد تو سرو ماند
کی دلبر و دلفریب و دلجوست
بالای تو سرو ناز خواندم
گفتم چو مهت عذار نیکوست
بر سرو کجا رخی است چون ماه
بر ماه کجا هلال ابروست
نبود عجب ار بریخت خونم
ترک است و ستمگر است و بدخوست
عقلم به شکنجه کرد یاسا
ای عشق بیا که وقت یرغوست
رد کرده به چهره زلف و خالت
آتشکده قبلهگاه هندوست
این معجزه زان دو لعل گویاست
این سحر از آن دو چشم جادوست
گه جان دهد و گهی کشد زار
این کشتن و زنده کردن از اوست
گفتم بر چشم زلف مشکین
گفتا نه به چین مقام آهوست
ما راست دل خراب بغداد
مژگان تو لشکر هلاکوست
آشفته دلم که کرده ناسور
همخوابهٔ زلفِ عنبرینبوست
آورد هجوم لشکر خصم
بگریز دلا به حضرت دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف عشق و جذابیت معشوق است. شاعر از عواطف و احساسات عمیق خود نسبت به محبوبش سخن میگوید و او را به سروهایی زیبا تشبیه میکند که در دل او جا کردهاند. او عشق را مثل معجزهای میداند که جان را به درد و شادی میآورد. معشوق با زیبایی خود، دل شاعر را به آتش میکشد و او از قدرت چشمان و زلفهایش در رنج و شادی صحبت میکند. در نهایت، شاعر از تلاش برای فرار از دردهای عشق به نزد معشوق سخن میگوید.
هوش مصنوعی: دوست در دل من جا گرفته است مانند مغزی که درون پوست قرار دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم که قامت تو مانند سرو است، زیرا دلربا و جذاب و جستجوگر دلهاست.
هوش مصنوعی: من در وصف زیبایی تو به درخت سرو ناز اشاره کردم و گفتم که چهرهات به زیبایی ماه است.
هوش مصنوعی: در جایی که سرو وجود دارد، چهرهای چون ماه دیده نمیشود و در جایی که ماه هست، هلال ابرو نیز حضور ندارد.
هوش مصنوعی: تعجبی نیست اگر خون من ریخته شود، زیرا او ترک است و ظالم و بدطینت.
هوش مصنوعی: عقل و فکرم به شدت در عذاب است، ای عشق، بیا که زمان عاشقی و شور و شوق فرا رسیده است.
هوش مصنوعی: موها و چهرهات مانند آتشکدهای است که دل هر بینندهای را میسوزاند و به سوی خود جذب میکند.
هوش مصنوعی: این زیبایی و جاذبه ناشی از لبان آن دو است و این افسون و جادو به خاطر چشمان زیبای آنهاست.
هوش مصنوعی: برخی اوقات جان انسان به زندگی و نشاط میآید و گاهی به شدت دچار رنج و اندوه میشود. این فراز و نشیبهای زندگی از ذات وجود بهوجود میآید.
هوش مصنوعی: گفتم که بر چشمهای زلف مشکیاش تکیه کردهام، او پاسخ داد که نه، اینجا جایی است برای آرامش و زیبایی آهو نیست.
هوش مصنوعی: دل ما در مقابل زیباییها و عشقت، به اندازهی لشکری از هلاکو در برابر بغداد ویران است.
هوش مصنوعی: دلم به هم ریخته و زخمدار شده، به خاطر آغوش زلفهای خوشبو و عطرین تو.
هوش مصنوعی: وقتی دشمنان به تو حمله میکنند، ای دل، به سوی خداوند پناه ببر و فرار کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی گفت به طنز نجم قوال
کای بنده سپهر آبنوست
در زنگولهٔ نشید دانی
گفتم چه دهند از این فسوست
در پردهٔ راست راه دانم
[...]
درویش نواز و میهمان دوست
اقبال درو چو مغز در پوست
سرمست درآمد از درم دوست
لب خنده زنان چو غنچه در پوست
چون دیدمش آن رخ نگارین
در خود به غلط شدم که این اوست
رضوان در خلد باز کردند
[...]
چون جان و دلم ملازمِ اوست
بنشست به جایِ جان و دل دوست
بوییست بمانده در دماغم
از دوست حیات من از آن بوست
یارم چو به حسن بینظیرست
[...]
زان گونه شدست نوفلش دوست
کان دل شده مغز گشت واین پوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.