تو ای غزال سرائی چرا غزل نسرائی
غمم زدل زنواهای زیر و بم نزدائی
توئی غزال سرائی غزل سرای تو چون من
روا نباشد اگردر سرای ما نسرائی
بگیر چنگ بچنگ و بکف بیار دف و نی
اصول ساز بقانون که بر نوا بفزائی
زناخن مژه ای زن بتا به تار دل من
که دل نوا کشد و بر نوای او بسرائی
غزل سرا و بکش ساغر و برقص و زجا خیز
که تا چو حور بجنت میان بزم برآئی
ادیب باش و ظریف و بگوی شعر و بخوان
که تا عزیز به چشم جهانیان بدر آئی
زشعر دلکش آشفته خوان مدیح علی را
که از بیان حقایق بسوی حق بگرائی
گره ززلف دو تا باز کن بمجلس انسم
که تا گره زدل عاشقان خود بگشائی
کنونکه لعل شکرخات هست قند نریزی
مباد آنکه سر انگشت خود زغصه بخوائی
چو هست آینه ات مظهر جمال جلالش
در آینه بنگر تا که خویشتن بستائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی
عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی
چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی
مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی
[...]
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟
چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟
نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟
ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟
منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم
[...]
فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
که میرود که بگوید که گر میانِ من و تو
وفا و عهد درست است برشکسته چرایی
هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان
[...]
هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟
که دوستان را روی چو عید خود بنمایی
برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره
ز پرده ها به در افتند لعبتان ختایی
اگر تو باد به سر می کنی، رسد که به خوبی
[...]
لقد فنیت عن الغیر لا وجود سوایی
لان نفی وجودی ثبوته لبقایی
وجود غیر چو مستلزم شریک و دویی است
خیال غیر چرا میکنی و غیر چرایی؟
عن البقاء ولا للبقاء من عدم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.