تو ای غزال سرائی چرا غزل نسرائی
غمم زدل زنواهای زیر و بم نزدائی
توئی غزال سرائی غزل سرای تو چون من
روا نباشد اگردر سرای ما نسرائی
بگیر چنگ بچنگ و بکف بیار دف و نی
اصول ساز بقانون که بر نوا بفزائی
زناخن مژه ای زن بتا به تار دل من
که دل نوا کشد و بر نوای او بسرائی
غزل سرا و بکش ساغر و برقص و زجا خیز
که تا چو حور بجنت میان بزم برآئی
ادیب باش و ظریف و بگوی شعر و بخوان
که تا عزیز به چشم جهانیان بدر آئی
زشعر دلکش آشفته خوان مدیح علی را
که از بیان حقایق بسوی حق بگرائی
گره ززلف دو تا باز کن بمجلس انسم
که تا گره زدل عاشقان خود بگشائی
کنونکه لعل شکرخات هست قند نریزی
مباد آنکه سر انگشت خود زغصه بخوائی
چو هست آینه ات مظهر جمال جلالش
در آینه بنگر تا که خویشتن بستائی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعوت به سرودن غزل و شادی است. شاعر از غزال (معشوق) میخواهد که غزل بسازد و غم را از دل خود دور کند. او تأکید میکند که اگر غزل سرای او در جمع آنها نباشد، حق ندارد که در سرای ایشان غزل بسراید. سپس به همراهی با ساز و موسیقی دعوت میکند و به زیبایی و جذابیت عشق اشاره میکند. شاعر از غزال میخواهد که با شعر و رقص خود در جمع حاضر شود و با هنر خود دیگران را خشنود کند. در نهایت، او بر اهمیت زیباییهای درون و بیرون و تأمل در خویشتن تأکید میکند.
هوش مصنوعی: ای غزال زیبا، چرا شعر عاشقانه نمیگویی؟ غم من را از دل بپرس، چرا به نواهای زیر و بم بی توجهی؟
هوش مصنوعی: تو همان غزالی هستی که در سرای من نمیتوانم بدون تو شعری بگویم. بودن تو در زندگیام ضروری است و اگر تو در دنیای من نباشی، هیچ چیزی از زیباییهای شعر وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی گفته میشود که با چنگ و دیگر سازها بازی کند و با مهارت قوانین موسیقی را رعایت کند تا بر زیبایی نوا بیفزاید.
هوش مصنوعی: از کنار مژههای زیبا و نازک یک معشوق، دل من به تپش درمیآید و با آهنگ عشق او میرقصد و شعر میسراید.
هوش مصنوعی: شعر میگوید که ای شاعر، باده بیاور و برقص و از جای خود برخیز، تا مانند حوریها در بهشت به جمع خوشی و شادی بپیوندی.
هوش مصنوعی: سعی کن فردی با فرهنگ و لطیف باشی و شعر بگویی و بخوانی، تا در نظر مردم باارزش و محترم به نظر بیایی.
هوش مصنوعی: از شعر زیبا و دلنشین دربارهی علی بخوان، چرا که این اشعار انسان را به سمت حقیقت و درک عمیقتری از واقعیتها هدایت میکند.
هوش مصنوعی: گیسوی خود را باز کن و در مجلس من بیا، تا تو گره از دل عاشقان نیز بگشایی.
هوش مصنوعی: حالا که دندانهای زیبا و خوش رنگت پیدا شده، نباید قند بپاشی و خودت را ناراحت کنی.
هوش مصنوعی: وقتی که وجود تو نمایانگر زیبایی و عظمت اوست، به آینه نگاه کن تا خودت را تحسین کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو عمر رفته تو کس را به هیچ کار نیایی
چو عمر نامده هم اعتماد را به نشایی
عزیز بودی چون عمر و همچو عمر برفتی
چو عمر رفته ز دستم نداند آنکه کی آیی
مرا چو عمر جوانی فریب دادی رفتی
[...]
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟
چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟
نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟
ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟
منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم
[...]
فراق اگر چه مرا میکشد به دردِ جدایی
خیالِ دوست تو باری درین میانه کجایی
که میرود که بگوید که گر میانِ من و تو
وفا و عهد درست است برشکسته چرایی
هزار بار به هم برزدی چو زلف پریشان
[...]
هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟
که دوستان را روی چو عید خود بنمایی
برون خرام کله کج نهاده تا به نظاره
ز پرده ها به در افتند لعبتان ختایی
اگر تو باد به سر می کنی، رسد که به خوبی
[...]
لقد فنیت عن الغیر لا وجود سوایی
لان نفی وجودی ثبوته لبقایی
وجود غیر چو مستلزم شریک و دویی است
خیال غیر چرا میکنی و غیر چرایی؟
عن البقاء ولا للبقاء من عدم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.