گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

در همه آفاق طاقی در همه عالم تمامی

صبح عیدی شام وصلی ماه خاصی شمع عامی

همچو کیفیت به طبعی همچو مینایی به چشمی

چون روان جاری به جسمی ذوق‌سان مضمر به کامی

در همه صورت بدیعی در همه معنی لطیفی

در همه چشمی قبولی در همه خویی تمامی

عاجزم اندر صفاتت تا چه خواهد بود ذاتت

نور محضی جان صرفی یا ملک یا مه کدامی

همچو نشئه در شرابی نای مطرب را نوایی

گلبن و سروی به بستان آفتاب و مه به نامی

رند مستی پارسایی مطربی مانی نوایی

ساقی‌ای در بزم مستان یا که صهبا یا که جامی

چون دُهُل اندر خروشی خُم‌صفت دایم بجوشی

زآتش می پخته کن خود را تو ای صوفی که خامی

نیک‌نامی در طریق عشق بدنامی است خوش باش

گر تو بدنامی به عشق آشفته آخر نیک‌نامی

خدمتت آرد فرشته هم غلام تست غلمان

گر به خیل بندگان حیدر صفدر غلامی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدی

گر برافرازی به چرخم ور بیندازی ز بامی

ماجرای پادشاهان کس نگوید با غلامی

رای آن دارم که روی از زخم شمشیرت نپیچم

کم نه روی اعتراضست و نه روی انتقامی

تا تو روزی رخ نمایی، یا شبی از در درآیی

[...]

خواجوی کرمانی

یا ملولاً عن سلامی أنت فی الدنیا مرا می

کلما أعرضت عنی زدت شوقاً فی غرامی

گرچه مه در عالم آرائی ز گیتی بر سر آمد

کی تواند شد مقابل با رخت از ناتمامی

طوطی دستانسرا شد مطرب از بلبل نوائی

[...]

صفایی جندقی

از حرم تا شام گردون بر زمین گسترد دامی

که نه شاهینی ز بندش رست خواهد نه حمامی

قاهر آمد دست کین بازوی کفر افتاد چیره

نه نشانی ماند از ایمان نه از اسلام نامی

تا کی ای دست عتاب و عدل حق در آستینی

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صفایی جندقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه