مگر از کمین حسنی شبخون زده سپاهی
که گذشته باز بر دل پی تازه نگاهی
سر آن بهشت گردم که درو ز جوش عصمت
جگر نسیم سوزد ز طپیدن گیاهی
صنمیست قاتل من که به عرصه گاه محشر
دل عفو میرباید به کرشمه نگاهی
سر زلف کینهافشاهن مژه مست کینهجویی
ز تو بهتری نباشد ستم ترا گواهی
غزل فصیحی ما به شعاع طور ماند
مگرش نوشته امشب به فروغ شمع آهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و عاشقانه سراینده نسبت به معشوق است. او از زیباییهای عشق و دلباختگی سخن میگوید و توصیف میکند که چطور نگاه معشوق میتواند دل را برباید و حالتی عاشقانه و پر از احساسات را ایجاد کند. شاعر به بهشت و جذابیتهای آن اشاره میکند و به شدت وابستگی و عاشق بودن خود را به تصویر میکشد. در نهایت، او غزلی را به زیبایی و تاثیر نگاه معشوق تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است از دل کسی که در کمین زیبایی نشسته، سرباز حسنی به یکباره هجوم بیاورد و بر دل تازهای نظری بیفکند؟
هوش مصنوعی: من به دنبال بهشتی هستم که در آن با لطافت صفا و پاکی، نسیم دلانگیزی از عشق و محبت به مشام میرسد و هر طنین طبیعت، نشاندهندهی زندگی و سرزندگی است.
هوش مصنوعی: یک موجود زیبا و دلربا وجود دارد که با نگاهی ملایم و جذاب، میتواند دل من را به راحتی تحت تأثیر قرار دهد و حتی در روز محشر نیز عذرم را بخواهد.
هوش مصنوعی: موهای زیبا و کینهانگیز تو، و مژههای مست و جستوجوگر تو، هیچچیز نمیتواند از تو بدتر باشد و ظلم تو را به خوبی شهادت میدهد.
هوش مصنوعی: غزل زیبا و دلنشین ما همچون نور کوه طور است، جز اینکه امشب آن را در روشنی شمعی با یک ناله نوشتهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی
سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم
تو هزار خون ناحق بکنی و بی گناهی
به کسی نمیتوانم که شکایت از تو خوانم
[...]
پسرا و نازنینا، به کرشمه گاه گاهی
اگر اتفاقت افتد، به فتادگان نگاهی!
ز غمت کجا گریزم که جهان گرفت حسنت
ز تو هم به تست، یارا، اگرم بود پناهی
شرف هلاک مابین، به دو بوسه جان نو ده
[...]
بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی
نفروخت هیچ شمعی که نکشتمش بآهی
چه خوش آنکه میگذشتی سوی من بناز و کردی
چه تبسمی نهانی چه بلای جان نگاهی
منم آن شکار وحشی که ز تیر طعنه هرگز
[...]
َبه امید عذر خواهان ز نیاز عذر خواهی
که مسوز بیش از اینم به گناه بی گناهی
طلبد بهار بوست، ز نسیم صبحگاهی
سر آفتاب جوید ز تو زیب کج کلاهی
ز فروغ آفتابم نبود خبر که بی تو
چو دو زلف توست یکسان، شب و روزم از سیاهی
[...]
سحر است بر کمان نه دل را زتیر آهی
که زبرق آه دارد شب تیره صبحگاهی
گذرد چو تیر آرش زکسان بیک گشادن
بسحر اگر برآید زدل شکسته آهی
چو حکیم نخشب امشب زچه درون بحکمت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.