مرا سزد که نگنجم چو غنچه اندر پوست
که برشکفت به باغ دلم گل رخ دوست
به ناف آهوی چین اندر است نافه مشک
تو را لطیمه عنبر ملازم آهوست
کناره میکند از چشم تر سهیسروم
که گفت سرور و آن را مقام بر لب جوست
چگونه جان برم از چشم تو که از دو طرف
کمند طره زلف و کشاکش ابروست
سواد زلف کجت قبلهگاه مشک تتار
به پیش هندوی خال تو غالیه هندوست
شکنج زلف تو مشک و رخ تو گل خواندم
نه گل به رنگ رخ تو نه مشک را آن بوست
فریب سینه سیمین او مخور ای دل
که زیر سیم سفیدش نهفته آهن و روست
حذر ز نرگس جادوفریب جماشش
که سحر و حیله و نیرنگ و فتنه از جادوست
نه هر دلی که پریشان ببینی آشفته
مرا سزاست که آشفتهام ز طره دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق عشق و زیبایی را بیان میکند. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که مانند غنچهای درونی خود را در پوست خود نمیگنجاند، چون دلش پر از عشق به دوست است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، آهوی چین و زلف معشوق، نشان میدهد که عشق او چقدر عمیق و درخشان است. او همچنین درباره فریب و نیرنگهایی که ممکن است در عشق وجود داشته باشد، هشدار میدهد و تأکید میکند که دلش به خاطر معشوق دچار آشفتگی شده است. به طور کلی، این شعر درباره زیبایی عشق و خطرات آن صحبت میکند.
هوش مصنوعی: من شایستهام که نتوانم خود را در پوست غنچه محدود کنم، چرا که در دل باغم گل زیباروی دوست شکفته است.
هوش مصنوعی: عطر و بوی خوشی که از تو میآید، مانند مشک و عنبر است و این زیبایی خاص به تو تعلق دارد، همانطور که آهو به لطافت خود معروف است.
هوش مصنوعی: کناره میگیرد از دید چشمان زیبا، چون او که محبوبی را بوسید و آن را در آستانهی دریا جستجو کرد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از نگاه تو جدا شوم وقتی که زلف و ابروی تو همچون چنگالهای محکم، مرا اسیر کردهاند؟
هوش مصنوعی: رنگ سیاه و جاذب موهای کج تو، مانند قبلهای است که ما را به سوی زیباییهای خاص میکشاند. خال زیبای تو نیز مانند عطر خوشی است که از بلاد هندوستان به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: من زلفهای تو را به عنوان مشک و چهرهات را به عنوان گل نامیدم، اما نه رنگ گل به زیبایی چهرهات است و نه بوی مشک به عطر زلفهای تو میرسد.
هوش مصنوعی: دل خود را فریب زیبایی و ظاهری که دارد نده، زیرا زیر آن ظاهر لطیف و زیبا، سختی و زشتی نهفته است.
هوش مصنوعی: از زیبایی و جذابیت نرگس فریبنده بپرهيز، چون سحر و فریب و نیرنگ از جادو سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: هر دل پریشانی که میبینی، مشخصاً من اینگونه نیستم. آشفتهگی من به خاطر عشق و زیبایی دوست است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا هلاک شود دوست در محبت دوست
که زندگانی او در هلاک بودن اوست
مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است
که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست
مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زادهست
[...]
صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست
چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست
خیال بین که مرا بر خیال میدارد
من آن نیام که بدانستمی خیال از دوست
چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من
[...]
یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب
ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست
یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود
بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست
سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی
[...]
درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست
که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست
دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی
به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست
تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است
[...]
فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست
چه باک دارم از اندیشههای دشمن و دوست
مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند
غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست
کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.