عرش بر آستان او پست بود زکوتهی
آنکه گدای کوی او دست فشاند بر شهی
ماه سپهر آگهی مایه کسوت و مهی
شیر خدا علی کز او دین بگرفت فربهی
ای آنکه همچو جان بتن عاشق اندری
چون مردمک به پیش دو چشمم مصوری
ای عشق رتبه تو نیاید بوهم کس
کز هر چه وهم کرده قیاسش تو برتری
انسان پری نزاید و حوری نیاورد
تا کس گمان برد که تو حوری و یا پری
نه ماه عنبر آرد و نه آفتاب مشک
ای زلف خود چو مشکی ایخط چو عنبری
گر کشتگان بداوری آیند روز حشر
من دم فروکشم که تو آنروز داوری
تو گنج حسن داری و من چون گدای عید
دریوزه میکنم که تو میر توانگری
از ما دریغ آن لب همچون رطب مکن
تا چون خضر زنخل جوانیت برخوری
سرهای سروران همه بردی بصولجان
باشد از این میان من درویش را سری
حکم قضا روان چو تو او را مؤیدی
تقدیر قادر است که یارا تو یاوری
آشفته ذره ای که کنی وصف آفتاب
در مدح مرتضی همه عمر ار به سر بری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
می ده به رطل و جام که در بزم خسروی
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می
شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای
[...]
فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی
پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می
تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما
و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری
برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت
[...]
ای پایگاه قدر تو بر خط استوی
از فر تو چو خلد برین گشته استوی
در باغ استوی طرب انگیز بگذران
لحن مغنیان خود از خط استوی
جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.