تو را که گفت کز احباب روی برتابی
بعمد بی گناهانرا بقتل بشتابی
بکوی دوست اگر تیغ بارد از اطراف
نه مردیست که روی از مصاف برتابی
میان قافله من چون جرس بناله و تو
میان محمل زرین بناز در خوابی
مجاهدان بغزا خون خصم مینوشند
تو را چه رفت که تشنه بخون احبابی
ببست گر در دیر و حرم برهمن و شیخ
چه احتیاج که تو قبله گاه اصحابی
چو دید آتش دل گفت مردم چشمم
بیا بیا که بر آتش فشانمت آبی
اگر زشمع شکایت کنی تو پروانه
برو برو که بدعوی عشق کذابی
حکیم گفت که الاقصر احسن آشفته
ولی زقصه زلفش سزاست اطنابی
به بیهده در جنت طلب مکن اعظ
اگر زکوی مغانت گشاده شد بابی
به هر کجا که شوم خاک میروم به نجف
که هست حب علی زر تو خود چو سیمابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به نقد کسانی میپردازد که از دوستان خود دوری میکنند و به آنهایی که بیدلیل خون innocent را میریزند، اعتراض میکند. او تأکید میکند که اگر کسی در میدان عشق واقعی باشد، نمیتواند از رویارویی با دشمنان و مشکلات بگریزد. همچنین به افرادی که به ظاهر و تجملات میپردازند و از حقیقت دور هستند، انتقاد میکند. شاعر در نهایت به عشق و محبت علی (ع) اشاره میکند و نشان میدهد که باید به اصول حقیقت و دوستی پایبند بود، نه به ظواهر و فریبها.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی به تو گفته که اگر از دوستانت روی برگردانی، به عمد بیگناهان را به کشتن خواهی فرستاد. در واقع، اشاره به عواقب ناخوشایند و ناپسند بیمحبتی و دوری از دوستان دارد.
هوش مصنوعی: اگر در راه دوست، دشمنان حمله کنند و شمشیرها فرود آیند، دیگر مردی نیست که از نبرد روی بگرداند.
هوش مصنوعی: در میان گروه من، صدای زنگ مانند زنگ صدا میزند و تو در عین حال در خواب و در حال تجمل، در محملی طلایی به خود میبالید.
هوش مصنوعی: مجاهدان در میدان نبرد خون دشمن را مینوشند، حالا تو چرا اینطور شدهای که برای خون دوستانت تشنهای؟
هوش مصنوعی: اگر تو در دیر و معبد، برهمن و شیخ را ببندی، چه نیازی به این کار است وقتی تو خود قبلهگاه یاران من هستی؟
هوش مصنوعی: وقتی آتش عشق را در دل خود احساس کرد، گفت: ای مردم، به چشمم بیا و بر این آتش آب بریز که خاموش شود.
هوش مصنوعی: اگر از شمع گله و شکایت داری، ای پروانه، برو و دور شو؛ چون عشق تو دروغین است.
هوش مصنوعی: حکیم میگوید که گاهی کوتاهی و اختصار بهتر از طول و تفصیل است، چرا که در مورد زیباییهای ظاهری، زیبایی زلفهای آشفته او را نمیتوان به کلمات طولانی و پیچیده بیان کرد.
هوش مصنوعی: به دنبال خواستههای بیهوده در بهشت نباش، زیرا اگر درب خوشیها و لذتها از سمت دوستان مغان به رویت باز شود، واقعاً فرصتهای ارزشمندی در اختیار خواهی داشت.
هوش مصنوعی: هرجا که بروم، سرانجام به خاک نجف میرسم، زیرا عشق علی برای من مانند زر و نقره ارزشمند است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تو خون خلق بریزی و روی درتابی
ندانمت چه مکافات این گنه یابی
تَصُدُّ عَنّی فِی الجَوْرِ وَ النّوی لکِن
اِلَیْکَ قَلْبی یا غایَةَ المَنَی صابٍ
چو عندلیب چه فریادها که میدارم
[...]
اگر عنانِ عنایت به سوی ما تابی
مگر بود که مرا زنده باز دریابی
عجب اگر اجلم مهلتِ وصال دهد
مگر که دیر نیایی و زود بشتابی
بیا کز آتشِ فرقت چو ژاله میبارد
[...]
چه پیکری؟ که ز پاکی چو گوهر نابی
زهی، سعادت آن خفته کش تو هم خوابی
نقاب طرهٔ شبرنگ زیر چهره چه سود؟
که چون ستارهٔ روشن ز زیر میتابی
دلم ز پستهٔ تنگ تو چون براندیشد
[...]
ز زلف و روی تو خواهم شبی و مهتابی
که با لب تو حکایت کنم زهر بابی
خیال روی تو چون جز بخواب نتوان دید
شب فراق دریغا اگر بود خوابی
کنونک تشنه بمردیم و جان بحلق رسید
[...]
بیا که بی تو ندارد دل من اسبابی
به هر جهت که نظر می کنم به هر بابی
به چشم شوخ تو سوگند می خورم شبها
نیامدست به چشمم ز عشق تو خوابی
لب تو چشمه نوش است و من چنین تشنه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.