پیش از این بوده بچین صورتگری
نقش او میرفته در هر کشوری
تا که شد نقش بدیع تو عیان
دفتر مانی ندارد زیوری
سدره بالائی بهشتی طلعتی
حور رخساری و غلمان منظری
تا تو جا در خانه دل کرده ای
در نمیگنجد بچشمم دیگری
در صف مژگان چه ای چشم مست
ترک مستی در میان لشکری
خال او هندو رخش آتشکده
لیک از آتش بجوشد کوثری
آب حیوان از دهانت نکته ای
آفتابت پیش عارض اختری
شکوه گفتم از تو بر داور برم
داوری نتوان که خود تو داوری
گر بآتش سوزدم آشفته دوست
به که آبم برفشاند دیگری
گر مس قلبت بسوزد نار عشق
میشوی اکسیر اگر خاکستری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ویژگیهای خاص یک معشوق میپردازد. شاعر به توصیف چهره و جمال محبوبش میپردازد و او را به عنوان یک اثر هنری بینظیر در نظر میگیرد. معشوق، با ویژگیهای جذاب و خاص خود، در دل شاعر جا پیدا کرده و هیچ چیز دیگری نمیتواند جایگزین او شود. همچنین، شاعر از عشق و تاثیرات آن بر زندگی و روح خود صحبت میکند و بیان میکند که اگر معشوق او را بسوزاند، این سوزش به او تبدیل به اکسیر میشود و عشق را در وجودش زندهتر میکند. در نهایت، بر قدرت عشق و زیبایی معشوق تأکید میشود که فراتر از قضاوت و داوری دیگران است.
هوش مصنوعی: پیش از این، حتماً هنرمندی بوده که در هر جا نقش او را ترسیم میکرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی و جلوه خاص تو آشکار شد، دیگر نیازی به زینت و آراستگی نیست.
هوش مصنوعی: درخت سدره در بالای بهشت، چهرهای زیبا همچون حوری و نگاهی جوان پسند دارد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در قلبم جا گرفتهای، هیچ کس دیگری در آن نمیتواند جا بگیرد.
هوش مصنوعی: ای چشم زیبای تو، در میان صفوف مژگان چه زیبایی نهفتهای! تو خود در حال مستی هستی و در میان این لشکر دلربایان، به طرز خاصی جلوه میکنی.
هوش مصنوعی: مهر او مانند نقش و نگار هندوها در آتشکدهای است، اما از این آتش، پرندهای افسانهای به نام قُوثر به وجود میآید.
هوش مصنوعی: آب حیات از سخنان تو میجوشد، نکتهای که بر چهره ستارهای میتابد.
هوش مصنوعی: من در برابر پروردگار از تو شکایت کردهام، اما داوری نمیتوان کرد، چون خود تو بهترین داور هستی.
هوش مصنوعی: اگر من برای دوست در آتش بسوزم، بهتر از این است که کسی دیگر آب روی او بریزد و او را آرام کند.
هوش مصنوعی: اگر محبت به دل تو نفوذ کند، به مانند آتش عشق خواهی شد؛ حتی اگر در ابتدا به صورت خاکستر باشی، میتوانی به جوهر ارزشمندی تبدیل شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مار را، هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری
سفله طبع مار دارد، بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
سیرت تو هست عین سروری
صورت تو هست محض صفدری
مملکت چون جسم و تو چون دیده ای
محمدت چون بحر و تو چون گوهری
در علو قدر و در کنه شرف
[...]
باز یوسف را نگر در داوری
بندگی و چاه و زندان بر سری
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.