پیش از این بوده بچین صورتگری
نقش او میرفته در هر کشوری
تا که شد نقش بدیع تو عیان
دفتر مانی ندارد زیوری
سدره بالائی بهشتی طلعتی
حور رخساری و غلمان منظری
تا تو جا در خانه دل کرده ای
در نمیگنجد بچشمم دیگری
در صف مژگان چه ای چشم مست
ترک مستی در میان لشکری
خال او هندو رخش آتشکده
لیک از آتش بجوشد کوثری
آب حیوان از دهانت نکته ای
آفتابت پیش عارض اختری
شکوه گفتم از تو بر داور برم
داوری نتوان که خود تو داوری
گر بآتش سوزدم آشفته دوست
به که آبم برفشاند دیگری
گر مس قلبت بسوزد نار عشق
میشوی اکسیر اگر خاکستری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مار را، هر چند بهتر پروری
چون یکی خشم آورد کیفر بری
سفله طبع مار دارد، بی خلاف
جهد کن تا روی سفله ننگری
بافکاری بود در شهر هری
داشت زیبا روی و رعنا دختری
سیرت تو هست عین سروری
صورت تو هست محض صفدری
مملکت چون جسم و تو چون دیده ای
محمدت چون بحر و تو چون گوهری
در علو قدر و در کنه شرف
[...]
باز یوسف را نگر در داوری
بندگی و چاه و زندان بر سری
بدگمانی کردن و حرصآوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.