گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

زآن دل آرا بگویم یا نه

از دل زار بگویم یا نه

همچو خورشید و پریوار نهان

صفت یار بگویم یا نه

شعله طور از او یک قبس است

وصف دیدار بگویم یا نه

عشق را کار بود پرده دری

سر این کار بگویم یا نه

دهنش هیچ میان است گمان

شرح اسرار بگویم یا نه

آن شکر خند لبت ضحاک است

وصف آن مار بگویم یا نه

زیر زلفین چلیپات بتی است

نام زنار بگویم یا نه

عشق حق گفت بقول منصور

شکوه از دار بگویم یا نه

می بشوید زدرون زنگ ریا

کار خمار بگویم یا نه

نیست چون محرم این رنج طبیب

درد با یار بگویم یا نه

یار دل مخزن سر دست خدا

با وی اسرار بگویم یا نه