ای مو بر آفتاب تو مشکینکلالهای
ای خط به ماه عارض دلدار هالهای
از احسن القصص نکند یاد یوسفش
خواند از کتاب حسن تو هرکس مقالهای
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
هرکس برد ز خوان عطایت نوالهای
گفتم مدیح حسن تو طغرایی خطت
دادم به بوسه بر لب نوشت حوالهای
اندوختیم خرمن سالوس ساقیا
زآن آب آتشین به من آور پیالهای
ای خوی ز تو طراوت آن چهره برفزود
بر گل نگر تو شبنم و بر لاله ژالهای
چون نیک بنگری دل خونین عاشق است
گر داغدار سر زند از خاک لالهای
جانان جان و مظهر ذاتی و اصل نور
از ماء و طین نه تنها فرخسلالهای
معنی باء بسمله قرآن ناطقی
دست خدا و مظهر لفظ جلالهای
آشفته را نزاده به جز مدحت علی
ای بکر طبع تا تو مرا در حبالهای
ای زلف تا قرین تو شد این دل پریش
مجنون دلشکسته و حیران و والهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جان وصل خویش فرستم نواله ای
بر لعل می فروش خودم کن حواله ای
زانگه که لعل دلکش تو می فروش شد
ما را بده ز لعل لب خود پیاله ای
تا خال دلفریب تو دیدم به چشم دل
[...]
آن را که هست گردش چشم غزالهای
در کار نیست رطل گران و پیالهای
ما را ز کهنه و نو عالم بود کفاف
معشوق نو خطی و می دیر سالهای
تا گل شکفته شد گرو میفروش کرد
[...]
ساقی به یاد دوست کرم کن پیالهای
درویش را ز سفره یغما نوالهای
برخیز زلف و رخ بنما و بچم که دل
خواهد بنفشهزار و گل و سرو و لالهای
محتاج درس و حکمت یونانیان چراست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.