ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب
وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب
من شب همه شب از غم دیدار تو بیدار
چشمان تو سرمست و تو دایم به شکر خواب
ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل
هشدار که این خانه بود در ره سیلاب
مژگان من آن قصه خونین درون را
بر چهره من نقش همیکرد ز خوناب
بر آتش سودای تو دل صبر ندارد
بر نار کجا صبر کند قطره سیماب
وقتست که تا سر بنهم بر سر طوفان
کاندر سر این، ورطه صبرم شده نایاب
با مدعی وصل مخوان قصه هجران
آسوده به ساحل نشناسد غم گرداب
سودای تو بس نیست همینم کُشد آخر
کت وقف رقیبان شده آن لعل چو عناب
آشفته حدیث تو به ایجاز نگنجد
کز رشته آن زلف رسا، میکشد اطناب
زلفت که کمندی شد و حبل الله مطلق
شاهنشه آفاق علی فاتح ابواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بهر که بایدت بدین سان شبگیر
وز بهر چه بایدت بدینسان تف و تاب ؟
راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب
کو هم نفسی تا نفسی رانم ازین باب
از هم نفسان نیست مرا روزی ازیراک
در روزن من هم نرود صورت مهتاب
بی هم نفسی خوش نتوان زیست به گیتی
[...]
دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
تا روز نخفتیم من و شمع جگر تاب
از دست دل سوخته و دیده خونبار
یک لحظه نبودیم جدا ز آتش و از آب
من در نظرش سوختمی ز آتش سینه
[...]
ای چشمهٔ حیوان شده از شرم لبت آب
تابی ز مه روی تو خورشید جهان تاب
از لعل شکربار تو شد خون دل عناب
شد چشم من از شوق رخت چشمهٔ سیماب
ور بگفتی که سقا آورده آب
وربگفتی که برآمد آفتاب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.