گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هر جای که بدخاک بسربیختم امشب

تا طرح سر کوی تو را ریختم امشب

چون حلقه کعبه که درآویخت بخانه

خود را بدر قصر تو آویختم امشب

در خلوت انس تو پریزاد کشم رخت

از دیو و دد و خلق چه بگریختم امشب

چون مرغ شب آویز بزلف تو زنم چنگ

تا رشته زاغیار تو بگسیختم امشب

تیغ دو زبان علی آشفته عیان کرد

تیغ قلم تیز که آهیختم امشب

از غمزه فتان و سر زلف تو دیدم

این فتنه که در بزم برانگیختم امشب

گویند نهان شد گهر پاک تو در خاک

زان هر چه بود خاک به سر بیختم امشب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode