باز در دست چرخ بد سازم
پایمال جهان طنازم
هجر، بر دوخت دیده ی طربم
عشق بدرید پرده رازم
نیست پای گریز، می باشم
نیست دست ستیز، میسازم
گر بر آرم بزار ناله دمی
چرخ شوری کند برآوازم
دهر پر فتنه انس می جویم
راه پر حادثه است، می تازم
بیم جان است سست میکوشم
دست خون است وید همی بازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مگر از شرع چارهای سازم
تا در آتش چو روی نگدازم
گوری آمد، بگو که چون تازم؟!
وز سرش تا سمش چه اندازم؟
تا نوایی ز عشق آغازم
وین چنین تحفهها بپردازم
همه روز اتفاق میسازم
که به شب با خدای پردازم
آن چنان ره به خویش کن بازم
کز تو با دیگری نپردازم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.