صاحبا، راز اندرون ز نهفت
تا نپرسی ز من، نخواهم گفت
بنده را خاطری است ناخرسند
عاشق هجر یار، لیک به بند
که پسندد چو من هنرمندی
لب ببسته، اسیر دربندی؟
بنده را شاعری نپنداری
زین گدایان خام نشماری
چون در گنج دوست وا کردند
به من این شیوه را عطا کردند
روز و شب درد درد مینوشم
در خروشم، اگر چه خاموشم
از تلطف به من نما گل را
در حدیث اندر آر بلبل را
تا نوایی ز عشق آغازم
وین چنین تحفهها بپردازم
کلماتی است از مخارج اصل
اندرو هست مندرج ده فصل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به رازهای درون خود اشاره میکند و میگوید که تا کسی از او نپرسد، چیزی نخواهد گفت. او از ناخرسندی خود به خاطر دوری از معشوقش سخن میگوید و به هنرمندی خود اشاره میکند که در بند احساساتش گرفتار است. شاعر به دیگران درباره هویتش به عنوان شاعر و گدایی عشق میگوید و با بیان اینکه روز و شب در عذاب است، خواستهاش را از معشوق میطلبد و آرزو میکند که بتواند درباره عشق و دردهایش سرود بخواند. در نهایت، او از کلماتی سخن میگوید که حاوی معانی عمیق و چندین فصل هستند.
هوش مصنوعی: دوست من، تا زمانی که از من نپرسی، راز درونم را پنهان نگه میدارم و چیزی نخواهم گفت.
هوش مصنوعی: من دلخوشیهایی ندارم و از دوری معشوق رنج میبرم، اما همچنان به این عشق وابستهام.
هوش مصنوعی: کسی که مانند من هنرمند است و سکوت کرده، آیا هنوز هم در قید و بند است؟
هوش مصنوعی: مرا به عنوان شاعری نپندار و من را در میان گدایان بیخبر از هنر نشمار.
هوش مصنوعی: وقتی که در گنج دوست را باز کردند، این روش زندگی را به من هدیه کردند.
هوش مصنوعی: هر روز و شب در درونم درد را حس میکنم و آن را در خود میریزم، حتی اگر به ظاهر ساکت و آرام به نظر بیایم.
هوش مصنوعی: لطف خود را به من نشان بده، و قصه گل را در گفتگو با بلبل بگنجان.
هوش مصنوعی: میخواهم از عشق شعری بگویم و به این ترتیب هدایا و زیباییهایی را تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: این عبارت اشاره به این دارد که کلماتی که در اینجا آمدهاند، از مبانی و منابع اصلی برگرفته شدهاند و در ده بخش مختلف ارائه شدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.