گنجور

حاشیه‌ها

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح حضرت مولی‌الموالی علی علیه‌السلام:

شعر شماره ۱۲
نعت حضرت محمد ص

 
بکرد خلقت خدایت یا محمد
دوعالم را برایت یا محمد
تمام کائنات و عرش و فرش است
منور از ضیایت یا محمد
بود قاصر زبانم از ثنایت
خدا داند ثنایت یا محمد
تویی شهر علوم غیب و مشهود
درش شد، مرتضایت یا محمد
فدای دین نمودی مال و جانت
سرم بادا فدایت یا محمد
رضای حق بود اندر رضایت
نخواهم جز رضایت یا محمد
ولای حضرتت دارم به رگ رگ
مگیر از من ولایت یا محمد
گدای خاک درگاهت منم من
کرم کن بر گدایت یا محمد
عطا بنما به این زار حزینت
به امید عطایت یا محمد
به هر صبح و مساء خواهم ز یزدان
وصال دلربایت یا محمد
طلب فرما تمام عاشقان را
حریم با صفایت یا محمد
در شوریده ام هر دم بجوید
ضریح دلگشایت یا محمد
خوش آن لمحه که باشم میهمانت
سرای پارسایت یا محمد
ز عشقت طایر دل گشته شیدا
زند پر در هوایت یا محمد
صراط مستقیمم رفت از دست
هماره کن هدایت یا محمد
ز بار معصیت پشتم شده خم
ندارم جز سوایت یا محمد
در آن روزیکه کس را نیست یاری
مکش دست از حمایت یا محمد
ز فرط معصیت کارم تباه است
ندارم جز خدایت یا محمد
در امواج گنه در حال غرقم
بود دیدت کفایت یا محمد
خوشا آندم کشم بر دیده از شوق
غبار خاک پایت یا محمد
چه نیکو است گاه احتضارم
به چشم آید لقایت یا محمد
در آن روزیکه گرما بر سر ماست
مکش ظل لوایت یا محمد
چه خوش باشد که گیرم من ز دستت
صبوح جانفزایت یا محمد
بحق فاتح خیبر امیرم
بگردان آشنایت یا محمد
به (سامع )کن نظر در روز محشر
به وی بنما عنایت یا محمد

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۹ - به یکی از معاندین:

هر دو رجال بزرگ هستند . که دیگر نظیرشان نیامد...روحشان شاد....غول های ادبی هستند که به جان هم افتادند ...کوههای بلند که در صخره های عظیم به جدالند . اما با این همه خوب نکردی استاد عزیز. کسروی بسیار شریف و بزرگوار بود . حیف از این نام که هجو کردی

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۲۱ دربارهٔ ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

شعر شماره ۱۳
ساقی نامه اعیاد شعبانیه

بده ساقیا می که شعبان رسید
زمان سرور محبان رسید

در این ماه شعبان شده باشعف
تمام زمین وزمان هرطرف


به کامم بریز زان می کوثری
به فرخنده جشن حسین علی

بده ساقیا می که دلدار ما
نهاده قدم بر زمین یار ما

منم مست دیدار کوی حسین
پرد مرغ روحم به سوی حسین

بده ساقیا می که جویم حسین
شوم مست و هر لحظه گویم حسین

شده روز چارم زشعبان پدید
علمدار شاه شهیدان رسید

بده ساقیا می که ناز اور است
که میلاد عباس نام اور است

بنازم به چشم و به گیسوی ¬ او
ببوسد علی دست وبازوی او

در این ماه اعظم نسیمی وزید
شمیمش به هر سو فراوان رسید

به پنجم زشعبان شده هربلاد
تجلی زمیلاد زین العباد

قدح ریز در جام ما بی شمار
کشیم باده های ولا بار بار

بده ساقیا می که جشن صفا است
شب و روز میلاد شاهان مااست

به نیمه زشعبان منور جهان
زمیلاد مهدی صاحب زمان

زخمخانه حق سبوحی بیار
در هنگام میلاد آن شاهسوار

الهی به حق رسولت نبی
به حق وصی رسولت علی

و هم حق زهرا واولاد شان
بکن وصل دیدار صاحب زمان

نما عیدی ما در این شب همین
ظهور ولی زمان را قرین

نما عفو (سامع) به روزحساب
چو گشته اورا معصیت بی حساب

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۹ دربارهٔ حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - و له ایضا:

شعر شماره ۱۴
دوازده امامی

 
به دل گر ترا ذکر داور نباشد
یقین دل بغیرش منور نباشد
 
چو باشی  به دین محمد مطیع
گذار رهت  سوی سقر نباشد
 
چو مومن بسان خلیل نبی شو
ترا ترسی از آب و  آذر نباشد
 
اگربیمی  ازفعل زشتت نداری
یقین اعقتادت به محشر نباشد
 
اگرتارک واجبات خدایی
ترا صالحان یار و یاور نباشد
 
خوشا گرکه داری به دل حب احمد
ترا هولِ از روز آخر نباشد
 
اگر قاسم نار وجنت ندانی
جواز ترا  مُهر حیدر نباشد
 
وصی بلا فصل احمد به عالم
سوای علی میرمنبر نباشد
 
شه صف شکن شیروشمشیر احمد
بحزمرتضی شاه صفدر نباشد

گرت بغض زهرای اطهربه دل هست
ترا آشنا آب کوثر نباشد
 
به دل گر نداری  ولای حسن را
یقین مقتدایت پیمبر نباشد
 
اگر در دلت عشق شاه شهید هست
دلیلش بجز شیر مادر نباشد
 
شبیه  حسین شو مطیع خدایت
ترا بیمی از ظلم کافر نباشد
 
چو هستی گرفتار درد وبلا ها
رهنده بجز آل اطهر نباشد
 
به قربان دین شو بسان ابوالفضل
ترا باکی از دست وپیکر نباشد
 
چو باشد زمین و زمان پر زماتم
به غم های زینب برابر نباشد
 
اگر مهر سجاد و باقر در عالم
نداری ترا  حال بدتر نباشد
 
اگر دین و آییین جعفر ترا هست
دگرجای ترسی زکیفر نباشد
 
ز موسی کاظم شفایی بخواه
مثالش طبیب توانگر نباشد
 
ز شاه خراسان بخواه هرچه خواهی
چو شاه رضا مهربانتر نباشد
 
گدای عطای جواد تقی شو
به مانند  او کس عطاگر نباشد
 
دو صد شاه ورهبر که باشد درعالم
چو هادی مرا میر و رهبر  نباشد
پناه همه بی پناهان به دوران
بغیرحسن شاه عسکر نباشد
 
برای امام زمانت دعا کن
بجز از دعا راه دیگر نباشد

نمودی اگر پیشه  تقوا برایت
ترا (سامعا)خوف بی مر نباشد

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ حسینی » کنز الرموز » بخش ۱ - بسم اللّه الرحمن الرحیم:

شعر شماره ۱۷
چهار بار

بیا تو ساقی ، به ساغرم ریز،  می ولای، رسول و آلش 
چو سرکشم می،می پیاپی، شوم  فدای رسول و آلش 


به آب می ده، تو شستشویم ،چواز گناهان ،شوم منزه
سپس گشایم زبان قاصر ،کنم ثنای رسول وآلش 


شنو تو مومن ، بیان ثابت، به شان  و فر ،نبی اکرم 
 خدای دانا، سرشته عالم، فقط  برای، رسول و آلش


اگر رضای، خدا بخواهی، برو به سیرو، سلوک آنان
بدون تردید ، رضایت رب ، بود  رضای رسول و آلش


به آستان نبی و آلش ، ملک غلامان ،بشر گدایان 
فخر نمایم ، اگرپذیرد، مرا گدای، رسول و آلش


ز عمق قلبت نما تو  (سامع) سپاس و حمد خدای یکتا
که ذات منان، عطا نموده، به تو ولای ، رسول و  آلش 
            دوشنبه 25/حمل /1399

پیوند به وبگاه بیرونی

پیوند به وبگاه بیرونی

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۶ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:


صبح قیامت
 
     در جهان غلغله و  شور و فغان می بینم
    اشکِ ماتم  به رخِ پیر و جوان می بینم

   چه  شده  جن و  ملک  ناله و  افغان  دارند   
   قدسیان ناله کنان صیحه زنان می بینم

    ضجه و شیون و ندبه  به جهان است فزون    
    گوئیا   صبح قیامت  به  جهان می بینم


   شش جهت گشته   سیه  پوش ِ عزا و اندوه      
    هر طرف می نگرم سینه زنان می بینم


     هاتفی گفت که در  دشت  بلا  غوغا  شد        
   راس خوبان جهان  خون فشان  می بینم

   آه  و  صد آه  سَرِی  بر سر نی گشته بلند      
   خواهری را ز غمش مُویه کُنان می بینم

(سامع) از ماتمِ عظمایِ زمانْ  دمْ درکش
مادری را به عزاْ تعزیه خوان می بینم
شنبه ۱۵ -۰۶ -۱۳۹۹

پیوند به وبگاه بیرونی

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:


پشیمانم
خجل از کرده ام یارب ببخش جرم وگناه من
تهی   دست  و پشیمانم  نگر  حال  تباه من
 
ز سنگین بودن بار گنه پشتم خمیده است    
ببین با دیده عفوت شبی  روی سیاه من
 
اگر چه من نیم شایسته احسان و جود تو  
چه میشد باز بخشی یارب آخر اشتباه من
 
                      
   به درگاهت شدم عازم سَرٍ افکنده ام را بین       
    ترحم کن به حال این گدا ای پادشاه من
 
         ندارم در دوعالم ماسوایت یاوری دیگر     
    تویی یارو انیس بی پناهان ای پناه من
 
       شتابی کن الهی بر ظهور  یوسف زهرا        
    نمی بینم وفایی را ازین عمر تباه من
 
من  ( سامع)  ندارم جز ولای احمد وآلش
به حق  پنج  نور  پاک  بنما  روبراه  من
دوشنبه ۳ – ۰۵-۱۳۹۹

پیوند به وبگاه بیرونی

علی دادمهر در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است:

شاهکاری این شعر در نوع خودش غیر قابل انکاره، ولی خوبه که به دیگر اشعار محتشم کاشانی هم سری بزنید البته اگر دوست داشتید.

 

السلام علیک یا ابا عبدالله و اصحابک

علی میراحمدی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۲۴ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸ - دهقان زاده:

نمیدانم جناب سوزنی بابت این شیرینکاری چه مقدار صله دریافت کرده است اما هر میزان که بوده استحقاقش را داشته است. 

بیت هفتم «ار گراینده... »به نظر صحیح تر است و بیت به ابیات سبک هندی میماند. 

علی میراحمدی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:

به نیمْ شب اَگَرَت آفتاب می‌باید

ز رویِ دخترِ گُلْچِهرِ رَز نقاب انداز

شاید با خواندن بیت بیدل بتوانیم معنای بیت حافظ را هم درک کنیم ، بدون اینکه متوسل به معنا کردن و پراکنده گویی بشویم. 

دلی روشن کن از تشویش این ظلمت سرا بگذر

به جز فکر چراغت نیست تدبیری به تاریکی

بیدل

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۰۶ در پاسخ به محمدعلی محمدی دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۴ - از زندان شاه:

همچنین کردند که عرصه از الیت خالی شد و ستون خیمه فروافتاد و همه چیز به کام اژدها افتاد

گردآفرید در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۲ در پاسخ به مینا سهرابی دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را:

ممنونم

 

امیر رضا جعفری در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۴۳ در پاسخ به جعفر سرخی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:

چقدر زیبا و پر از اطلاعات . بسیار فیض بردیم .

برگ بی برگی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۶ در پاسخ به علي دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲:

سپاسِ فراوان از علی آقای بزرگوار که شرحی زیبا و به اختصار اما جامع و کامل مرقوم نموده اند

شهریار همتی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۲:

سلام و درود و ارادت

عرض ادب و احترام ، بین بیت ۶۹ و ۷۰ این بیت جا مانده است

 

بر لب لعلت چو بیاری فشار                

رنگ طبیعی کند از وی فرار

یزدانپناه عسکری در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید:

14- بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می زندگی خواهی - که ادریس از چنین مردن بهشتی گشت پیش از ما 

***

[رساله الانوار] (1)

مراد از مرگ بزرگ موت ارادی است که پیش از موت طبیعی «که مرگ کوچک است» سالکان را باید دست دهد زیرا صفات بشری بر اثر همین موت از سالک مضمحل می شود.

[یزدانپناه عسکری]

از دست دادن شکل انسانی و دور انداختن فهرست

_________

(1) - ترجمه رساله الانوار و رساله ای به امام رازی ، محیی الدین ابن عربی ، نجیب مایل هروی – تهران : مولی 1385 - ص 5

موتوا قبل أن تموتوا  - 300 299 266 177 141 :5+2        12:265

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۰:

حافظ گفت:

"ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی".

ایکاش می گفت:

"گمره است ان که با درد تو خواهد مرهمی". اگر می توانست دعای بهتری نصیبش بکند که چه عالی می شد.

کوروش در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل شصت و هفتم - سُئِلَ عِیْسی عَلَیْهِ یَا رُوْحَ اللهِّ اَیُّ شَیْیءِ اَعْظَمُ:

معنای این بخش رو متوجه نشدم : برکن بر وفق سبلتشان گرچه دولتند بشکن بحکم گردنشان

زینب ضایی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲:

وقتی میرسی به بیت آخر تازه دلتنگی بزرگی که از دل این شعر فریاد زده میشه رو لمس میکنی....

امیر رحیمی در ‫۱ سال و ۱۰ ماه قبل، یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۷ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب برزویه الطبیب » بخش ۱۴:

به به از این همه دانایی 

از این همه زیبایی

چه کلماتی چه نثری

درود بر عقل کامل برزویه و درود بر بزرگمهر نویسنده سطور و بر نصرالله منشی که امروز کتاب حاصل زحمات اوست

۱
۷۴۹
۷۵۰
۷۵۱
۷۵۲
۷۵۳
۵۴۵۸