اتفاقم به سر کوی کسی افتادهست
که در آن کوی، چو من کشته بسی افتادهست
خبر ما برسانید به مرغان چمن
که همآواز شما در قفسی افتادهست
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادهست
بند بر پایْ تحمل چه کند گر نکند؟
انگبین است که در وی مگسی افتادهست
هیچکس عیب هوس باختن ما نکند
مگر آنکس که به دام هوسی افتادهست
سعدیا حال پراکندهٔ گوی آن داند
که همه عمر به چوگان کسی افتادهست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وضعیت خود و اندوه ناشی از عشق میپردازد. او میگوید که در محلهای عاشقانه زندگی میکند که در آن بسیاری مانند او دچار غم و مصیبت شدهاند. او از پرندگان چمن میخواهد تا خبر حالش را بگویند و خاطرنشان میکند که با نفس دلبرش، حالش در حال تجلی و دگرگونی است. همچنین به مشکلات ناشی از تحمل درد عشق اشاره میکند و میگوید که کسی نمیتواند عیب عشق و وابستگی را بفهمد مگر آنکه خود در دام عشق افتاده باشد. شاعر در نهایت اشاره میکند که تمام عمرش در خدمت و چنگ دامان کسی بوده است.
تقدیر و سرنوشت مرا به سر کوی تو هدایت کرد که پیش از من کسانی بدانجا رفته و از پای در آمدهاند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خبر ما را به بلبلان برسانید و به آنها بگویید که عاشقی مانند شما در کوی عشق اسیر قفسی گشته است. [ چمن: سبزه و گیاه / مجاز: چمن (باغ) / کنایه: مرغان چمن (بلبلان ) ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
ای نسیم صبحگاهی، به دلارام ما بگو که ما همانند سحر که به سرعت به پایان میرسد، در شرف نابودی قرار گرفتهایم و زندگی ما به نفسی بسته است، پس ما را دریاب! [ کنایه: دلارام (معشوق) / تلمیح: والصبح اذا تنفّس، و سوگند به صبح چون بدمد ( آیهٔ ۱۸ سوره تکویر (۸۱) / تشبیه: ما (عاشقان) به سحر مانند شده است / استعارهٔ مکنیه: نفس باد سحر / آرایهٔ عکس : نفس باد سحر، سحر با نفسی ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
اگر انسان گرفتار و پای دربند در اسارت شکیبایی نکند چه کند؟ گویی آن بند مانند عسلی است که زنبوری در آن افتاده باشد که رهایی از آن برایش ممکن نیست. [ بند بر پای: در بند و گرفتار / انگبین: عسل / تشبیه مرکب: مصراع اول مشبّه، مصراع دوم مشبّه به ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
هوس باختن: هوس ورزیدن، هوس بازی کردن / تشبیه: هوس به دام (اضافهٔ تشبیهی) / معنی: هیچکس بر عشق ورزی ما خرده نخواهد گرفت، مگر کسی که عشق را تجربه کرده و به دام آن افتاده باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
[ پراکنده: پریشان / گوی و چوگان در غزل ۱۷ بیت اول / کنایه: به چوگان کسی افتادن (اسیر و گرفتار کسی شدن) / تناسب: گوی و چوگان ] / معنی: ای سعدی، کسی احوال پریشان گوی را در مییابد که خود روزگاری چون گوی اسیر چوگان معشوق بوده و سرگردانی و پریشانی را تجربه کرده باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# بیت 4 مصرع اول بند بر پای تحمل چه کند گر نکند کلمۀ پای ساکن است ولی با کسره خوانده شده است و مضاف الیه گرفته است در این صورت بی معنی می شود. بند بر پای، (شخصی که بند بر پایش است) تحمل چه کند؟
# بیت 4 مصرع اول بند بر پای تحمل چه کند گر نکند کلمۀ پای ساکن است ولی با کسره خوانده شده است و مضاف الیه گرفته است در این صورت بی معنی می شود. بند بر پای، (شخصی که بند بر پایش است) تحمل چه کند؟
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دلِ غمدیده به دنبالِ کسی افتادهست
دادخواهی، ز پیِ دادرسی افتادهست
از منِ خسته، خدا را به تَغافُل مگذار
که مرا کار به آخر نفسی افتادهست
حَسْرَتِ مُرغِ اسیری کَشَدَم کز دامی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۷ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.