گنجور

حاشیه‌ها

Hossein Dashtipour در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۳:۳۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - خوان کرم:

شعر بسیار زیباست و سخن از آن دارد که موجودی به نام انسان داشته ها و توانایی های خود را نمی‌بیند و دنبال آنچه هست که ندارد 

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۳۷ در پاسخ به ایمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷:

ایمان عزیز

درود برشمادوست گرامی واهل شعر وادبیات همین الان درشبی بارانی وبادلی ملامال از غم وندوه حسرت بار بخاطرازدست دادن عزیزی 

این شعر را بااجرای ماندگار استادجان شجریان گوش میکنم اگر واتسپ دارید کاملشا برایتان ارسال خواهم کرد 09112388986

حق🙏🙏

محمد رسول گل‌ورز در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۲۶ در پاسخ به احمدرضا دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۷۴:

سلام بر شما دوست عزیز، اتفاقا به نظرم منظور همان اصفهان است، به این خاطر که من به شخصه شیرازی‌ای هستم که مدتی است در اصفهان زندگی می‌کنم و واقعا متوجه تفاوت وفا و صمیمیت شیرازی‌ها و اصفهانی‌ها می‌شم. نه اینکه به وفا باشن، شیوه ابراز محبت و صمیمیتشون زمین تا آسمان با شیرازی‌ها تفاوت داره و کسی که با وفای شیرازی‌ها آشنا باشه محیط اصفهان براش غیر دوستانه به نظر برسه

 

فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۳ در پاسخ به نادر دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - آئین آینه:

هرچه از دل بر آید, هیچگاه کهنه نمی شود و همیشه زنده است.

افکار که زائیده یِ ذهن هستند رنگ و بویِ کهنگی به خود می گیرند, دل نوشته ها همیشه در حال جوشیدن هستند

saber masoumi۵۳ در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ غزالی » کیمیای سعادت » ارکان معاملت مسلمانی » رکن دوم - رکن معاملات » بخش ۱۲ - اما آداب حاضر شدن:

با سلام
اما در مورد حجره زنان که در متن بدان اشارت رفته است می تواند حاکی از پرداختن به دلبستگی ها و شهوات باشد که خود امام محمد غزالی نیز در مجلس میهمانی نشستن در برابر حجره زنان را مکروه می داندو شیخ شهاب الدین سهروردی نیز در رساله اواز پر جبرئیل بدان اشارت نموده است:
در روزگاری که من از حجره زنان نفوذ برون کردم و از بعضی قید و حجر اطفال خلاص یافتم ...که حجره زنان عالم اجسام و دنیای محسوس که محل احساس و شهوت و لذایذ مادی است و زنان بدانها دلبستگی بیشتری دارند. می خواهد بگوید انسان مجودی میان فرشته و حیوان دارای دو نیروی متضاد است. یکی اصل الهی که همواره جویای معرفت و عروج به عالم پاک دارد و دیگری اصل حیوانی که همواره جویای لذت های دنیوی و غرق شدن در ظلمت و کدورات عالم خاکی است. 
صابر معصومی 18 اسفند 1401

میثم حسن در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۵۷ در پاسخ به شرح سرخی بر حافظ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶:

خیلی بد بود!

شاه شجاع رو حافظ تا صبح میخواست تنگ در آغوش بگیره!

مشتاق در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۱۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۳:

با درود بر همه حافظ دوستان و سپاس از گنجوریان ارجمند و سپاس از رضای عزیز که همیشه شرح و توضیح خوبی بکار می برد و ما را درلذات خود شریک می کند. چند نکته کوتاه که از استادم اموخته ام بیان می کنم:

 همانکونه که رضا نیز بیان داشت این غزل در باره عماد فقیه کرمانی صوفی پشمینه پوش تند خو و ریاکار است که دشمن خونی حافظ ودشمن مستی و عشق و طرب و ترانه است. 

عماد فقیه بچه گربه ای تربیت کرد که هرگاه او نماز می خواند بچه گربه هم بحالت رکوع و سجود خم و راست شود و هرگاه کسانی بدیدار او می رفتند و او به نماز می ایستاد این گربه هم به ظاهر نماز می خواند و ساده دلان این کار را کرامت عماد فقیه می دانشتند و با این کار مریدان زیاد جمع کرده بود و از جمله دل شاه شجاع را نیز برده بود و حکم اعدام حافظ را صادر کرده بود و اگر پا در میانی زین الدین تایبادی عارفی که علاقه به حافظ عزیز داشت نبود حافظ را اعدام می کردند.

یکی از مصادیق کبک خوش خرام هم همین شاه شجاع است که گول عماد فقیه را خورد و به گربه عابد غره شده بود.

همچنین این مقدار از غزلیات باقی مانده ، یک سوم غزلیات است و بخش زیادی را حافظ به دست باد سپرد که مخاطبی نداشتند گوش و چشم و دل نبود که انها را بفهمد. باز هم سپاسگزار کسی هستیم که همین میزان از دیوان ارزشمند حافظ را جمع اوری نمود.

همنشین حافظ باشید.

بیدل در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۰۴ دربارهٔ رشحه » شمارهٔ ۸ - غزل:

درود دوستان! می‌توانید برداشت خودتان را از بیت چهارم برایم بگویید؟

رند در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:

(شاه بیت غزل 145)

 

فلک غلامی حافظ کنون به طوع کُنَد

که اِلتِجا به درِ دولتِ شما آورد

آنگاه که طالبی چون حافظ از بابت مست حقیقت بودن، دریافت قلبی از منشاء حقایق هستی، کسب معارف هستی، بکارگیری عقل انسانی برای اتصال به عقل فعال، شوق به وصل، مشاهدۀ عشق، زیبائی و صداقت حقیقی و پیروی از رهنمودهای عقل فعال متمول گشت موعد وصل به درگاه حق برایش فراهم آمده و آنگاه است که چرخ روزگار با رغبت به خدمت او در خواهد آمد.

مهدی ز در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ شیخ بهایی » شیر و شکر » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم:

با توجّه به وزن شعر، مصرع دوم بیت پنجم بنظر می رسد بصورت زیر درست تر باشد:

یوسف مصری! به در آی از چاه

سعید یعقوبیان در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۳:

این سر هم کردن بی‌مایه از سعدی نیست.

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۹:

میان عاشق و معشوق اگر باشد بیابانی

درخت ارغوان روید بجای هر مغیلانی...

 

.ارغوان پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم می‌گذرند؟

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:

من چرا دل به تو دادم که دلم می‌شکنی
یا چه کردم که نگه باز به من می‌نکنی


دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست
تا ندانند حریفان که تو منظور منی

 

پ.ن: دقیقا مثل همون‌داستان شعر سیب شده اینجا:) بیت دوم جوابیه هست برای بیت اول:)))))

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۲:

با مدعی بگوی که ما خود شکسته ایم

محتاج نیست پنجه که با ما در افکنی:))))

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱:

از منت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب

کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی...

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۷:

فردا که خلایق را دیوان جزا باشد

هرکس عملی دارد من گوش به انعامی

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷:

نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت

دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم....

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۵ در پاسخ به ح.ا.ا ا.ا.ه دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

سلام. نام کاربری شما به چه معناست؟

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۴ در پاسخ به یوسف شیردلپور دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

این بیت بیشتر درد جامعه رو داره روایت میکنه تا درد خود فرد رو. و چه قشنگ.

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، پنجشنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۴۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:

چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن

به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی...

 

پ.ن: لازم بودن وجود منجی رو هنوز نتونستم درک کنم. و شاید تنها چیزی منجر میشه با شک بهش نگاه کنم این باشه که این تفکر توی ادیان مختلف وجود داره.

۱
۶۹۴
۶۹۵
۶۹۶
۶۹۷
۶۹۸
۵۲۶۸