مجلس ما دگر امروز به بستان ماند
عیش خلوت به تماشای گلستان ماند
می حلالست کسی را که بود خانه بهشت
خاصه از دست حریفی که به رضوان ماند
خط سبز و لب لعلت به چه ماننده کنی
من بگویم به لب چشمه حیوان ماند
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل
تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
هر که چون موم به خورشید رخت نرم نشد
زینهار از دل سختش که به سندان ماند
نادر افتد که یکی دل به وصالت ندهد
یا کسی در بلد کفر مسلمان ماند
تو که چون برق بخندی چه غمت دارد از آنک
من چنان زار بگریم که به باران ماند
طعنه بر حیرت سعدی نه به انصاف زدی
کس چنین روی نبیند که نه حیران ماند
هر که با صورت و بالای تواش انسی نیست
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تأملات و احساسات شاعر درباره عشق و زیبایی میپردازد. شاعر در وصف مجلس عاشقانه و لذت از تماشای زیباییهای طبیعت در باغ به سر میبرد. او خواستار درک و آرامش در عشق است و به تفاوت میان عشق واقعی و عشق ظاهری اشاره میکند. شاعر به معشوقهاش مینگرد و نسبت به جاذبههای او افکار و اشتیاقی عمیق نشان میدهد. احساس عشق و درد جدایی، و همچنین تأکید بر اهمیت صدق در عشق از دیگر مضامین این شعر است. در نهایت، شاعر به زیبایی معشوق و تأثیر آن بر احساساتش اشاره میکند و نشان میدهد که عشق و زیبایی در زندگی او چقدر مهم است.
دگر: کوتاه شدهٔ دیگر، هم، نیز، قید است (لغت نامه) / عیش: زندگی، سرور و خوشی، عشرت و خوشگذرانی / خلوت: عزلت و گوشه نشینی / تشبیه: مجلس به بستان و عیش خلوت به گلستان مانند شده است. / معنی: امروز محفل ما باز هم از جهت از آراستگی و زیبایی همانند بوستان است و زندگی در خلوت به سیر و تفرّج در گلزار می ماند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خاصه: قید تأکید است، به ویژه، البتّه / حریف: یار یکدل و یکرنگ دوست هم پیاله و باده نوش / رضوان: نام دربان و نگهبان بهشت / تناسب: بهشت، رضوان / جناس لاحق: است، دست / تشبیه: خانه به بهشت و حریف به رضوان مانند شده است. / معنی: می برای هر کسی که خانه او مثل بهشت است، حلال است، به ویژه اگر آن می را حریفی بدهد که همانند نگهبان بهشت باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
خط: در لغت به معنی موهای تازه رستهای که گرد رخسار خوب رویان برآمده باشد و از لوازم حسن و جمال معشوق است، و در اصطلاح عارفان، خط جناب کبریایی است که عالم ارواح مجّرده است که اقرب مراتب وجود است با مرتبه غیب هویّت. رخ محبوب به نیکویی و لطافت و نازکی خطی کشیده است که جامع جمیع دقایق و نکات حسن و جمال است و هیچ خوب رویی و ملاحت از آن خط متجاوز نمی تواند بود و مظهر حسن و جمال مطلقاً آن روست و بس و هیچ روی دیگر پیدا نمی توان کرد. شعر: (1) رخ اینجا مظهر حسن خدایی است = مراد از خط جناب کبریایی است. (2) رخش خطّی کشید اندر نکویی = که از ما نیست بیرون خوب رویی. (3) خط آمد سبزه زار عالم جان = از آن کردند نامش دار حیوان. (مفاتیح الاعجاز في شرح گلشن راز لاهیجی، تصحیح نگارنده، 494). سعدی در پاره ای موارد خط و خال را با یکدیگر می آورد و از خال، دانه و از خط، دام اراده کرده است و همچنین خط و خال معشوق را مرکز و مدار حسن و جمال می داند. / چشمه حیوان: ۵۳٫۳ / تشبیه: لب به لعل(اضافهٔ تشبیهی) و نیز لب لعل با موهای تازه رسته به چشمهٔ حیوان و سبزه های کنار آن (نوعی تشبیه مرکب) / معنی: می خواهی بدانی که موهای نورسته چهره و لبان سرخت را به چه تشبیه کنی؟ اگر من تشبیه کنم می گویم لبت با موهای تازه روییدهٔ کنار آن به لب چشمه حیوان می ماند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
محبوب: مطلوب و دوست داشتنی / مجاز: سر زلف به علاقه جزء و کل تمام (زلف) / تشبیه: روزگار به زلف پریشان مانند شده است / آرایه تکرار: سر زلف، پریشان / آرايهٔ استخدام: واژه «پریشان» در رابطه با «زلف» در معنی «درهم و برهم بودن آن»، و در ارتباط با «روزگار» در معنی «اضطراب و پریشانی» به کار رفته است. / معنی: از زمانی که گیسوان پریشان تو را دوست گرفته است، روزگارم مثل سر زلف پریشان تو آشفته گشته است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
کنایه: کشتهٔ عشق (شیفته و بی قرار عشق) / معنی: اگر کشته غم عشق تو غم خود را بیان نکند چه کند؟ تصور مکن که تو خون بریزی و این عمل تو آشکار نگردد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
موم: ۱۶۷٫۳ / زینهار: به ۱۳٫۹ / سندان: آهنی ضخیم که فلزات و جز آن را بر آن نهند و با پتک کوبند. / تشبیه: رخ به خورشید (اضافه تشبیهی) و نیز «هر که» به موم مانند شده است / تناسب: موم و نرم، سخت و سندان / تضاد: نرم، سخت / تضاد معنوی: موم، سندان / معنی: هر کسی که در برابر چهره چون خورشیدت مثل موم نرم نشده البته که دلی چونان سندان سخت دارد! - منبع: شرح غزلهای سعدی
نادر افتادن: به ندرت پیش آمدن، محال بودن / بلد: سرزمین، شهر / تشبیه مرکب: دیدن و عاشق نشدن مثل در سرزمین کفر مسلمان ماندن. / معنی: اینکه کسی به وصال تو دل نبندد، به ندرت اتفاق می افتد؛ مثل اینکه بگویند کسی در سرزمین کفر ادّعای مسلمانی کند. - منبع: شرح غزلهای سعدی
زار گریستن: به شدّت گریه کردن / کنایه: چون برق خندیدن (بلند و به سرعت خندیدن) / تضاد: خندیدن، گریستن / تشبیه: خنده به برق و گریه به باران مانند شده است. / معنی: تو که مثل آذرخش خنده سر میدهی، چه غمی داری از اینکه من مثل باران بدینسان زار گریه کنم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
حیرت: در لغت به معنی سرگشتگی و سرگردانی است و در اصطلاح صوفیان، امری است ناگهانی که هنگام تأمل و حضور و تفکر در دل وارد شود و صوفی و عارف را از تأمل و تفکر باز دارد. حیرت از مقامات عالیه سیر و سلوک است که وادی ششم از هفت وادی عطار است که بعد از آن وادی فقر و فناست. / کنایه: طعنه زدن (خرده گرفتن، سرزنش کردن و بدگویی نمودن) / معنی: داد و انصاف نیست که به حیرت و سرگشتگی سعدی بخندی؛ زیرا نمی توان کسی را یافت که چنین رویی را ببیند و متحیر و سرگردان نگردد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
بالا: قد و قامت / انس: الفت و همدمی / معنی: هر کس که با چهره و قامت تو انس و الفتی ندارد، مثل حیوانی است که قدش مثل قد انسان است. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
هر که مقصود و مرادش خور و خوابست از عمر
حیوانیست که بالاش به انسان ماند
هر چه داری بده و دولت معنی بستان
تا چو این نعمت ظاهر برود آن ماند
تاب رویت به فروغ مه تابان ماند
سر زلفت به شب تیرهٔ هجران ماند
گر به این قامت و رخسار به گلزار آیی
سرو پا در گِل و گُل سر به گریبان ماند
می زند لاف سکون عقل ولی چشم تواش
[...]
گر بدین گونه سر زلف تو افشان ماند
هر چه مجموعه دل هاست پریشان ماند
چو درآیم خم زلف تو به چوگان بازی
ای بسا گوی که در حسرت چوگان ماند
واقف از معنی خورشید ازل دانی کیست
[...]
راستی روی نکویش به گلستان ماند
خط و خالش به گلو سبزه وریحان ماند
نه همینش دو رخ تازه بود، چون گل سرخ
که دهانش به یکی غنچهٔ خندان ماند
دستگاهی که در آنجا نبود حوروشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.