گنجور

حاشیه‌ها

عباس صادقی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۵ - پیام گل:

بسیار زیبا و آموزنده بود.

محمد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:

شعر پر مغز و زیبایی ست. 

رضا پروا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۳۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - مخمس:

معنی بیت اول

چمنزار خندیده و ابرها گریه کرده اند

صبح فرا رسیده و خروس می خواند

agareza sad در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، پنجشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵:

من رمیده دل آن به که در سماع نیایم             که گر بپای درآیم به در برند به دوشم.             بنظرم استاد شیرین سخن سعدی میگوید که اگرمن دلباخته دراین میدان رقص خودم وارد شوم دیگر توان بازگشتن ندارم مگر بدوش مرابیرون ببرید که منظورش دراین میدان سماع جان داده است وروی دوش بقیه افراد بیرون برده میشود

ادبیات در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۵:

سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست.. 🌹👌

Hadi Golestani در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۲۸ در پاسخ به .. دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

❤️

Mojtaba Razaq zadeh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۲ در پاسخ به دكتر امير محمد احمدزاده متخصص مغز و اعصاب دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

من حقیقتا بخاطر اتفاقا اخیر یکمی غصه میخورم

Hadi Golestani در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۱۰ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴:

سپاس و سپاس فراوان

 

 

 

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۲ - سخن دقیقی:

به اوردگه رفت و نیزه بگاشت
 چو لختی بگردید باره بداشت

خسرو ترقی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۶۵:

پتفوز به معنی پوزه است

فاطمه زندی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴:

غزل شماره‌ی ۲۱۴سعدی

 

۱_سرمست زِ کاشانه به گل‌زار برآمد

 

غلغل زِ گُل و لاله به‌یک‌بار برآمد

 

سرخوش و خوشحال با غرور و متکبردر گلستان پدیدار شد و همهمه و فریاد برآمد و به گوش رسید

 

۲_مرغان ِ چمن نعره‌زنان دیدم و گویان

 

ز این غنچه که از طرف ِ چمن‌زار برآمد

 

مرغان چمن کنایه از بلبلان هست غنچه مراد همان یاریست که سرمست به گلستان آمده است بلبلان را دیدم که از دیدن این گل نشکفته که از گوشه چمنزار پدیدار شد بانگ فریاد می‌زدند و آواز می‌خواندند.

 

۳_آب از گل ِ رخ‌ساره‌یِ او عکس پذیرفت

 

و آتش به سَر ِ غنچه‌یِ گل‌نار برآمد

 

رخساره گل:تشبیه چهره به گل. یعنی از گل رخساره او عکسش در آب افتاد و منعکس شد. آب، رنگ چهره او را به خود گرفت و آتش حسادت از دل غنچه گلنار زبانه کشید و به سر او رسید و موجب حسادتش شد.

 

۴_سجّاده‌نشینی که مُرید ِ غم ِ او شد

 

آوازه‌اش از خانه‌یِ خمّار برآمد

 

سجاده نشین: کنایه از عابد، زاهد. 

 

مرید: در درلغت به معنای خواهان است 

ودر تصوف به کسی اطلاق میشود که تسلیم اراده ی پیر و مرشدی شده باشد. در اینجا غم عشق ِ یار به پیری تشبیه شده است که سجاده نشین عاشق حتی به قیمت بدنامی فرمان او را اجرا می کند.

خانه ی خمار :میخانه، در اصطلاح عرفانی به معنای مقام بی رنگی و قطع تعلقات است و به پیرٍ کامل و مرشد واصل اطلاق شد ه است.

هر عابد و پرهیزگاری که مرید و سرسپرده ی غم عشق او شد از خوش نامی خود چشم پوشید و صدای نعره ی مستانه اش از میخانه بلند شد، یا آوازه ی بد نامی اش همه جا پیچید. 

 

 

۵_زاهد چو کَرامات ِ بت ِ عارض ِ او دید

 

از چلّه میان‌بسته به زنّار برآمد

 

چله :چهل روز گوشه نشینی و ریاضت کشیدن

زنار: کمربندی که مسیحیان و زرتشتیان ساکن در قلمرو دولت‌های اسلامی به کمر می‌بستند نشانه و مظهر کفر است.

وقتی زاهد دید که بت چهره او چه کراماتی می‌کند در حالی که زنار بر کمر بر میان بسته بود، گوشه چله نشینی را ترک کرد و دست از عبادت و ریاضت کشید.

 

۶_بر خاک چو من بی‌دل و دیوانه نشاند ش

 

اندر نظر ِ هر که پری‌وار برآمد

 

در نظر هر کس پدیدار شود او را مانند من عاشق و دیوانه و پریشان می کند

و بر خاک درماندگی می نشاند، درست مانند «پَری فرشته » که هرکس او را ببیند افسون می شود.

۷_من مفلس از آن روز شدم کَزْ حَرَم ِ غیب

 

دیبای جمال ِ تو به بازار برآمد

 

دیبا: پارچه ی ابریشمی گرانبها.

 

من از آن روزی دار و ندار خود را از دست دادم که دیبای زیبای تو از عالم ملکوت به بازار دنیا آمد، و من شیفته ی تو شدم و تمام دارایی خود را_دل عقل و جان وسرمایه ی زهد را به پایت ریختم.  

 

۸_کام ِ دل‌ام آن بود که جان بر تو فشانم

 

آن کام میسّر شد و این کار برآمد

 

آرزو داشتم جانم را فدایت کنم 

این کار صورت گرفت و عملی شد یعنی جانم را نثار تو کردم  

 

 

 

۹_سعدی چمن آن‌روز به تاراج ِ خزان داد

 

ک‌از باغ ِ دل‌اش بویِ گُل ِ یار برآمد

 

سعدی از روزی که بوی گل یار در هوایِ باغِ دلش پیچید، گلزار را رها کرد تا به دست ِ پاییز 

غارت شود(دیگر هیچ اعتنایی به باغ و گلزار نکرد، زیرا شکفتن گل یار در باغ دلش او را از هر باغ و گلزاری بی نیاز کرد).

شرح :محمدعلی فروغی ،حبیب یغمایی

سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟

از گلستان ِ ما بِبَر طبقی 

شاد و تندرست باشید .

Mojtaba Razaq zadeh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۲ دربارهٔ مهستی گنجوی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹:

از دست این مهستی خانوم با این شعر هاش

Mojtaba Razaq zadeh در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۵:

با این حکایت میشه فهمید نباید زن گرفت اما من دلم زن میخواد

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ در پاسخ به مریم بکوک دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - یاد کردن بعضی از گذشتگان خویش:

چه کسی و کجا این را گفته است؟

 

میلاد طاهرپور در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم:

من عجایب در عجب دیدم کنون

مر مرا راهی نما ای رهنمون

این آخرین بیت این بخش هست و انگار ناتمامه و ادامش نیست

یا همین جا تمام میشه؟

 

 

 

 

جواد مروتی باش محله در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶:

نقیضه‌ای بر بیت:

"گر ز مسیح پرسدت مرده چگونه زنده کرد

بوسه بده به پیش او جان مرا که همچنین"

نقیضه سرایی:
"بوسه بدادی بر لبم
تا که مسیح ناممت
زنده بٌدم پیش از آن
بوسه مراجان گرفت"

 توضیح: مرجان، نام همسرم هست.

 

رضا پروا در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - فی نعت سلطان الانبیا و مناقب الائمة اثنا عشر علیهم السلام:

چو شمع مشرقی از چشم سایر انجم

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۳۹ - حکایت اندر معنی پدید آمدن شراب:

ویدئو درباره انگورهای هرات ( لعل هرات ) که در متن بالا ذکرش شده است.

لینک

 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۲۴ - حکایت:

این فصل در باب اهمیت تیر و کمان است در نبرد و جنگ.

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ خیام » نوروزنامه » بخش ۲۳ - حکایت:

پند داده که اسب و کمان و سرباز داشته باش و سربازت را بی‌زره مگذار.

مبارز یعنی سرباز.

 

۱
۶۵۰
۶۵۱
۶۵۲
۶۵۳
۶۵۴
۵۴۶۰