گنجور

حاشیه‌ها

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

در باره خوانش مصرع نخست بیت شماره 3:

اصطلاح «حوصله پرداز» در مصرع «لب میگون تو چون حوصله پرداز شود» (غزل شماره 3591 صائب تبریزی) و نیز مصرع «صفاست حوصله پرداز بحر ظرفی دلها» (غزل شماره 2168 بیدل دهلوی) به کار برده شده است. اسیر شهرستانی، در غزل ناتمام 79 می‌گوید: «عشق آفت و من مست و جنون حوصله پرداز». وانگهی، حزین لاهیجی از اصطلاح «حوصله ساز» در غزل 252 استفاده کرده است: «من حوصله ساز ستم عشق نبودم». بنابراین با توجه به وجود اصطلاح‌های «حوصله پرداز» و «حوصله ساز»، می‌توان گفت که در شعر مورد نظر حافظ، این خیال است که «حوصله‌پز» (حوصله پرداز) به شمار می‌آید. اگر مصرع را «خیالِ حوصلۀ بحر می‌پزد هیهات» بخوانیم، کاملا بی مفهوم خواهد بود. آیا «خیالِ حوصلۀ بحر» چه چیزی را می‌پزد؟ هیهات را؟ گیریم که چنین خوانشی را درست دانستیم. چگونه مصرع دوم را به چنین برداشت آشفته‌ای ربط بدهیم؟

یادمان باشد که سخنِ سخنوران و بزرگان، از انسجام هوشمندانه برخوردار است. یعنی، مصرع دوم بیت شماره 3 «پُشت‌بند» نخستین مصرع است.

 

صائب تبریزی در غزل شماره 493، بیت شماره 4 می‌گوید:

«بـحر در حوصلـۀ قطـره نگنجـد هیهات/دیده چون درک کند حسن جهانگیر ترا؟»

معنی آن به خوبی روشن است: دریغا که دریا در حجم قطره نمی‌گنجد، [بنابراین]، دیده چگونه زیبایی جهانگیر تو را درک کند؟ 

 

هیهات که خیال، گنجایش دریا را تجسم می‌کند. [وه] که چه‌ها در سر این نقطه مُحال اندیش (خیال) است.

حوصله = 1- گنجایش، 2- تحمل، 3- چینه‌دان پرندگان

درخور یادآوری است که این بیت زیبا در کهن‌ترین دیوان حافظ (نسخه سال 801 هجری قمری، با دیباچه محمد گلندام، چاپ میراث مکتوب، سال 1394 خورشیدی) وجود ندارد.

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۱ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - آواز خدا:

در سال ۱۲۹۳ با آغاز جنگ جهانی اول، سپاه عثمانی به سرکردگی حسین رئوف‌بی از مرز غربی ایران به داخل کشور تاخته فساد و فتنه برانگیخت؛ صمصام‌الدولهٔ سنجابی به پیکار با آن سپاه پرداخت.

با اینکه بهار از دوستداران آلمان و عثمانی، و از دشمنان روسیهٔ تزاری بود، به حکم میهن‌پرستی مقاله‌ای پیرامون نکوهش ترکان نوشته به همراه این قصیده در نوبهار چاپ کرد.

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از اوضاع خراسان:

در سال ۱۲۸۹ که از سال‌های آغازین مشروطیت بود و اعضای پرشور و فعال حزب دموکرات مشهد مراقب رفتار ماموران دولت بودند و کوچک‌ترین کم‌کاری و سستی آنان را با نکوهش‌های تند پاسخ می‌دادند، بهار این ترکیب‌بند را به مناسبت نارضایتمندی مردم از نایب‌الحکومهٔ مشهد و رییس کابینهٔ او که در آن روزها با زنی اسرائیلی معاشقه داشته، سروده و در روزنامهٔ نوبهار خراسان چاپ کرده است.

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۲:

اجرا خصوصی شجریان نفسی باتو فوق العاده است💚💚👌👌✋

H Hj در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۸:

تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند*** تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی

آه...

 

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » اهلا و سهلا:

این مسمط مستزاد را بهار پس از انقلاب آزادی‌خواهی دولت عثمانی و سرنگونی سلطان عبدالحمید، پادشاه دیکتاتور ترک و به تخت نشستن سلطان محمد پنجم که برابر با مشروطیت ایران بود، در مشهد سروده است.

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - انگشتری:

در پی داده شدن تولیت آستان قدس رضوی به بهار از سوی مظفرالدین‌شاه در سال ۱۲۸۲ انگشتری نیز به بهار داده شد. بهار این قصیده را که در هر بیت آن نامی از انگشت و انگشتر به میان آمده بدان مناسبت پرداخته است.

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۵ - در مدح مظفرالدین شاه:

مظفرالدین‌شاه پس از پذیرش مشروطیت در دل ملی‌گرایان و مشروطه‌خواهان جای گرفت و نویسندگان و شاعران به ستایش او برخاستند. بهار نیز این قصیده را در سال ۱۲۸۲ پس از درگذشت پدرش به شاه سرود. 

بهار در یادداشت‌های خود درباره این قصیده چنین نوشته است: «این قصیده در سن هجده‌سالگی بلافاصله پس از فوت مرحوم صبوری ملک‌الشعرا پدرم گفته شد و به تهران ارسال گشت و مرحوم مظفرالدین‌شاه یک‌صد تومان صله و فرمان ملک‌الشعرایی آستانهٔ قدس رضوی را برایم فرستاد.»

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۵ در پاسخ به علیرضا غلامی دربارهٔ کسایی » رباعیها » تیغ خورشید:

چرا به نظر شما؟ اینطور هست دیگر.

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

چه می‌شود آنان که با نفوذ نگاه و کیمیاگری وجود، خاک را به طلا تبدیل می‌کنند، نگاه عنایت کنند به ما؟( با توجه به محتوای غزل به ویژه بیت ۲ تعریض به مدعیان به ویژه شاه نعمت الله ولی است: ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم...نکته: روش حافظ دوری از تصوف و عرفان رسمی است و روش شاه نعمت الله تصوف و مرید پروری)
۲- درد شوقم پنهان باشد بهتر از مدعیان درمانگر است. امید وافر دارم که با عنایت حق مداوا شود.
۳- معشوق حقیقی چهره‌اش را فرانمی‌نماید، مدعیان با تصور خویش از او سخن می‌گویند.(خانلری:معشوق چون نقاب ز رخ برنمی‌کشد)
۴- راه یافتن به حضورش نه به رندی ماست و نه پارسایی، پس کار سلوک را باید به عنایت و هدیه حق سپرد.
۵-از این رو پیوسته در آگاهی باش که در حراج عشق، عارفان این گوهر را به آشنایان می‌بخشند.
۶- مدعیان درون پرده فتنه‌ها می‌انگیزند، اگر پرده‌ها کنار روند چه خواهند کرد؟
۷- صاحب‌دلان عارف، شوق درون را چنان می‌سرایند که اگر سنگ هم هم‌نوا شود تعجب نکن!
۸- شراب بنوش! که صد گناه پنهانی بهتر از عبادت ریایی است!
۹- هدیه‌های شوقم چون پیراهن یوسف برای یعقوب شفابخش است، اما می‌ترسم مدعیان و حسودان چون برادران یوسف پاره‌پاره‌اش کنند.
۱۰- به میکده عشق برو تا جمع آگاه‌دلان تو را دعا کنند.
۱۱- معشوق من! پنهان از حسودان به حضورت بخوانم! کریمان برای خشنودی خداوند پنهانی می‌بخشند.(دو بیت اخیر در خانلری نیست)
۱۲- حافظ بدان! که پیوسته دیدار میسر نیست( وصال وفراق- قبض و بسط، در جهان مادی ذاتی است)آری شاهان توجه کمی به گدایان دارند.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

  پیوند به وبگاه بیرونی 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۵:۴۴ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۳۵ - به هم رسیدن خسرو و شیرین در شکارگاه:

دو اسبه پیش بانو کس فرستاد ز ...

دو اسبه تاختن یعنی رفتن بدون توقف و سریع، چراکه سوار با دو اسب، اسب‌ها را به نوبت سوار می‌شود.

 

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۴:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم:

جای کردند و خوان نهادنش شوربا و کباب دادندش

شوربا به اصطلاح امروزی می‌شود سوپ.

با در فارسی یعنی آش مثل ماست‌با، دوغ‌با و ...

گویند که شیوه پذیرایی غذای امروزی یعنی اول سوپ (یک آش سبک و معمولا شور) دوم غذای اصلی و در آخر شیرینی‌جات توسط زریاب (موسیقی‌دان) از خاورمیانه به اروپا رفت و رواج پیدا کرد.

 

امیر حسین حسینی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۴۴ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا:

آدم میاد اینجا تاریخ کامنتارو میبینه دلش میگیره طرف۱۵سال پیش کامنت گذاشته کی می‌دونه زنده اس 💔🥺

امیرحسین صباغی در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۸ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷:

تخلص ناصرخسرو حجت بوده. متن درست است.

فرهود در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۴ - مقالت هشتم در بیان آفرینش:

برای درک بهتر اشعار نظامی مقداری آشنایی با نجوم و ستاره‌شناسی، اطلاعات درباره صور فلکی و مفهوم و شکل‌ آنها و ... لازم است. 

در لینک زیر اسامی صورت‌های فلکی نوشته شده است:

پیوند به بیرون

در فرهنگ دهخدا هم اسامی صور فلکی در نظر قدما شرح داده شده است.

کژدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۶ - خم دو طره:

با کنار هم گذاشتن نخستین حرف هر بیت (به جز بیت آخر) به نام «خانم‌بالا» می‌رسیم؛ همان کسی که زنده‌یاد عارف قزوینی تصنیف دیدم صنمی را به عشقش ساخته است.

همچنین با نگرش بر نوشته‌های عارف در زندگی‌نامهٔ خودنوشته‌اش در مقدمهٔ دیوان چاپ برلین خود، باید به این نکته اشاره کرد که سرایندهٔ این غزل، عارف نبوده بلکه کسی بوده به نام «حاجی رفعت علیشاه» که نخستین بار در رشت با عارف دیدار داشته و پس از پی بردن به سرگذشت وی این غزل را از زبان عارف سروده است.

یوسف شیردلپور در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۳ در پاسخ به شرح سرخی بر حافظ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳:

درود برشما 

👌👌👌💓💓💓💕💕

ساسان زند مقدم در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بی‌تقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:

در بحث بالا اعتراض هایی به انتخاب الفاظ مولانا بوده است.  آوردن الفاظی که به طور معمول ذکر آنها شایسته دانسته نمی شود. این اعتراض معمولا بواسطه عدم تمایز بین "غیر اخلاقی" و "نه-اخلاقی"  شکل می گیرد. روش مولانا به تبع سنایی "هزل من هزل نیست تعلیم است" است. در مقاله من نشان داده ام که به قول مولانا "بر ظاهر مایست." یعنی که باید دید دارد چه می گوید. و صرفا نباید با دیدن دو کلمه جدال راه انداخت. هر چند کسانی که جدل می کنند دو دسته اند یکی کسانی که جدلشان به علت آشنا نبودن با سیاق سخن مولانا است و اگر مغز نغز آن را بفهمند مشکل حل می شود و یکسری کسان دیگری هستند که کلا با نوع تفکر مولانا و امثال او مشکل دارند و اصلا دنبال فهمیدن قضیه نیستند. برای آنها بیشتر اثبات حقانیت آن تفکری مهم است که سنگش را به سینه می زنند و خوب آن وقت هیچ جوابی فایده ندارد چون اصولا آن اشخاص دنبال جواب نیستند و فقط قصدشان رد کردن است. پس من  با به اشتراک گذاشتن مقاله مثالی از روش بررسی چرایی وجود الفاظ محرم را برای کسانی که واقعا قصدشان دانستن است ارائه کردم. مقاله خیلی مفصل است و همه قسمت‌های آن به بحث بالا راجع نیست. پس آن قسمت‌هایی مورد نظر است که به بحث بالا مرتبط است.

پارسا نوری در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۱۱ در پاسخ به Nima.Mmmm دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۸:

درسته من برخی موضوعات در مورد رازی رو با ابن سینا قاطی کردم.

در مورد ابن سینا نیز کتاب شفا هست که خیلی مسائلی را مطرح می‌کنه که نقد می‌کنه عقاید مذهبی. هم‌چنین یک فیلسوف ارسطویی بوده که خب همین رویکرد رو در اشعار خیام نیز می‌بینیم. البته در مورد می‌خواره بودن اشتباه نکردم. در کتاب قانون نیز از مزایاش گفته و نقل قول‌های دیگری نیز در این باب ازش شنیده می‌شه و گفته می‌شه که به کفر متهم شده و خواسته سرش جدا بشه و فرار می‌کنه می‌ره و ... 
هم‌چنین وجود کتاب‌های تفسیر قرآن ارتباطی با مذهبی بودن نداره. یک نفر می‌تونه برای تعمیق افکار الحاد خودش به تفسیر قرآن بپردازه. هم‌چنین آدم می‌تونه در طول زندگی‌ش افکار مختلفی داشته باشه. 

درسته پرسش‌های خیام پرسش‌هایی هست که از ازل بوده و هر اهل تفکری به ذهنش خطور می‌کند و باید پاسخ بدهد. همین پرسش‌های ساده هستند که کماکان هم در حال بررسی شدن هستند. پاسخ‌هایی که خیام می‌ده خیلی از مواقع از برهان خلف استفاده می‌کنه برای رد برخی افکار مذهبیون که براتون مثال زدم. به درک من و احتمالا خیلی‌های دیگه طور حتم فلسفی هست. همین بحث‌هایی که شما می‌بینید که صورت می‌گیره زیر غزل‌هاش هم باز فکر می‌کنم که قطعا از همین ناشی میشه. 

در هر صورت خوش‌حال شدم از مصاحبت با شما و بسیار ممنونم که اشتباهم رو گوش‌زد کردید و فهمیدم دارم دو نفر رو قاطی می‌کنم. 🙏

عباس پارساطلب در ‫۱ سال و ۸ ماه قبل، جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید:

استاد شفیعی کدکنی در شعر "سیمرغ" از دفتر "خطی ز دلتنگی" مطلع این قصیده را تضمین کرده است:

روزگاری شد و آن‌گونه که شاعر می‌گفت 

مهرگان آمد و سیمرغ بجنبید از جای

(هزاره دوم آهوی کوهی، ص ۱۵۷).

۱
۶۴۹
۶۵۰
۶۵۱
۶۵۲
۶۵۳
۵۵۲۴