گنجور

حاشیه‌ها

Khishtan Kh در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۵ دربارهٔ ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۲:

زیرکان آسان توانند خام کردن ساده را 

نیست مانع پیش پا دروازه بگشاده را

عمرها باید گذشت بر ساده لوح در انزوا

جوش چندین ساله از خامی درآرد باده را

همگذار دل نشد بس عقل ناقص پای ما 

سنگ پیش پا شدیم نوعابران جاده را

کار هرکس کوش او و بار هرکس دوش او

پستی زاهد نزیبد دامن سجاده را 

باده نوشی غیره را واصل به شیدای نشد

عیب بدمستان نگیرد گریبان باده را 

عاقلان یک جمله گویی زین حقیقت نآگهند

بیدلان لایق نباشند منصب دلداده را 

گرچه امروز قهقه بی نسبتان بالا شده ست

وحدتی هست در نهان جمعیت آزاده را  

گرد نااهلان منه پارا وزین غافل مباش

خورده گیران مفت خریدارند چُو افتاده را 

 محرمی نیست کو بِگردانم ز لب بی اختیار 

زان نهان دارم میرزا،راز در دل ناده را 

 

 

 

مسعود قاسمی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۷ - گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان:

سلام علیکم 

کسانی که پرسیدن احمق چه کسی است 

شخصیتی مثل مولوی که شرق تا غرب عالم را تحت تاثیر میگذارد 

و در مورد زاویه‌ای از شخصیت انسانی حرف میزند

(مثلا انسان ابله و احمق)

و بدون واکاوی ابعاد مختلفش چگونه مخاطب را به حال خود رها میکند ! 

ضعف در خوانش است

مولوی در شعر مخاطب را به حال خود رها نمیکند

انسان احمق را انسان بی دین و بی مذهب مینامد 

ز احمقان بگریز چون عیسی گریخت

صحبت احمق بسی خونها که ریخت

اندک اندک آب را دزدد هوا

دین چنین دزدد هم احمق از شما

بحث مولانا دین هست 

رضا صالحی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱:

به مِی سجّاده رنگین کُن گَرَت ...

«می» می‌تونه عشق باشه در حالی که در عشق‌ست و طلب می دارد؟!

ahmad aramnejad در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۴:

بادرود وعرض ادب می خواستم سوالی بپرسم آیا تکرار سه مورد برانداز در سه مصراع اول وبعد تغییر آن به کمر دگر تر نظر و..... تکرار قافیه محسوب نمیشود؟

 

مجید ع در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶:

وزن این شعر 

متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن 

است.

کوروش در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۸ - تعجب کردن آدم علیه‌السلام از ضلالت ابلیس لعین و عجب آوردن:

کل شیء ما خلا الله باطل

ان فضل الله غیم هاطل

 

یعنی هرچه جز خدا هست باطل است

همانا فضل خدا ابریست که پیوسته میبارد

 

 

برگ بی برگی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۲۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۴ - جواب:

با سلام و سپاس از شما برایِ توضیحاتِ عالی و شرحِ کامل این ابیات، در باره بیتِ ۸۵ و توضیحِ ذوالعین و ذوالعقل،‌ شاید ابیاتِ زیر در مثنویِ مولانا نیز مؤید و مصداقِ نگرشِ چنین طایفه ای  باشد؛ 

چون بیفزاید میِ توفیق را            قوَّتِ مِی بشکند ابریق را 

آب گردد ساقی و هم مست آب      چون مگو آلله اعلم بالصواب 

محمد حسین شعفی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۸ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۳:

رقعه دوختن: وصله بر جامه دوختن

رقعه نوشتن: نامه نوشتن

تسکین خاطر مسکین را گفتن: به مسکینان دلداری می داد

عمیم: عمومی، همگانی

در پسی مردن: "پسی" به معنای عقب افتادگی است

سورن صولت در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۱۲:

حافظا  تَرکِ جهان گفتن طریقِ خوشدلیست

تا نپنداری که احوالِ جهان داران خوش است    

 

سورن صولت در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:

بی تامل آستین افشاندن از دنیا خوش است 

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۷ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۱۴ - ذکر بایزید بسطامی رحمة الله علیه:

شماره 275 به روایتی دیگر که مفهومی زیباتر و متناسب تر می رساند:

و گفت: به صحرا شدم، عشق باریده بود. و زمین تر شده؛ چنانک پای به برف فرو شود، به عشق فرو [می] شد.

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۸:

احسنت

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۵ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۴:

باشد هنر آباد و هنرمند خراب

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۴:

قابل تامل 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۹ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۹:

بسیار زیبا 

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۴:

خیلی زیبا و دلنشین

MOSTAFA Nikroozi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۶ دربارهٔ قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۱:

چقدر زیبا 

تهمینه سیمرغ در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲:

ذهن ما و دریافت های ما از هستی، به اندازه ی نور خورشید است در مقابل نور فانوس، و این کوچک بودن دریافت ما از هستی است که باعث حیرانی ما میشود . 

 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:

تضمین این غزل حافظ
پنیر و سبزه کجا،رغبت کباب کجا
شکوه و جلوه ی دریا کجا،سراب کجا
دروغ محض کجا و جواب ناب کجا
.........
صلاحِ کار کجا و منِ خراب کجا
ببین تفاوتِ ره کز کجاست تا به کجا
*********************
ریا و مکر و تجاوز به عنف در ناموس
تظاهر به عمل، نا نوشته در قاموس
فریب خورده وزین راه رفته و مائوس
..........
دلم ز صومعه بگرفت و خِرقِهٔ سالوس
کجاست دیرِ مُغان و شرابِ ناب کجا
**********************
چنانکه مهر و وفا نیست روی زیبا را
سهی قدان سیه چشم ماه سیما را
قرار و صبر نماندست ناشکیبا را
........
چه نسبت است به‌رندی صَلاح و تقوا را
سماعِ وعظ کجا نغمهٔ رباب کجا
***********************
می مغانه زدل غصه را همی کاهد
زتاب جعد تو مه بر زمین همی تابد
چو عطر موی تو از آستین من لافد
.......
ز رویِ دوست، دلِ دشمنان چه دریابد
چراغِ مرده کجا شمعِ آفتاب کجا
***********************
بجای کوثر موعود، دل پیاله بخواست
اگر کبوتر دل می تپد به سینه رواست
رضای خاطر یارم کجاست ، یار کجاست
........
چو کُحلِ بینشِ ما خاکِ آستانِ شماست
کجا رویم بفرما ازین جناب کجا
************************
کنون که بر کفِ گل جامِ بادهٔ صاف است
به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
چه وقتِ مدرسه و بحث کشف کَشّاف است؟
..............
مبین به سیبِ زَنَخدان که چاه در لاف است
کجا همی‌ رَوی ای دل بدین شتاب کجا
**************************
شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وِصال
یعنی=بوی خوش دوستی را شنیدم و برق وصال را
جملگی سیر و تماشا کردم
بیا که بویِ تو را میرم ای نسیمِ شِمال
به خاکِ ما گذری کن، که خونِ مات حلال
.............
بشد که یاد خوشش، باد روزگارِ وصال

خود آن کرشمه کجا رفت و آن عِتاب کجا
*************************
رسید نامور آن پیکت از دیار ای دوست
ز نقد قلب  بپایت کنم، نثار ای دوست
چراغ چشم "مدرس" در انتظار ای دوست
.............
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
***************************
مفاعلن/ فعلاتن/ مفاعلن/فعلن


۱
۶۰۳
۶۰۴
۶۰۵
۶۰۶
۶۰۷
۵۴۰۳